گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۷۶ - و له ایضاً و یهنئه بولادة ابنه جلال الاسلام

 

مرا ز خواب برانگیخت دوش وقت سحر

نسیم باد صبا چون زگلستان بوزید

بگوش جانم در گفت مژده کین ساعت

یکی مسافر فرخنده پی زغیب رسید

برآسمان بزرگی هلالی از نو تافت

[...]

۴۴ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - و قال ایضا یمدحه

 

ای پر شکر ز ذکر عطایت، دهان شکر

می نازد از سخایت طبعت روان شکر

جودتو تازه کرد درسومش وگرنه بود

منسوخ آیت کرم و داستان شکر

از خوان بخشش تو شکم سیر میکنند

[...]

۴۴ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۰۱ - وقال ایضاٌ و یصف الشیب

 

رسول مرگ ز ناگه بمن رسید فراز

که کوس کوچ فروکوفتند، کار بساز

کمان پشت دوتا چون بزه درآوردی

ز خویش ناوک دلدوز حرص دور انداز

چو پنبه زار بناگوش بشکفید ترا

[...]

۴۴ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۷۶ - و له ایضاً یمدحه بعد وفات ابیه و یذکر جلوسه القضاء الرباسه

 

باقتصاد ارادت نهاد حکم خدای

اساس مصلحت روزگار بر شوو آی

قیاس آن ز شب و روز و ماه و خورمی کن

که چون یکی برود دیگری بگیرد جای

بروج را زپس یکدیگر طلوع بود

[...]

۴۴ بیت
کمال‌الدین اسماعیل