گنجور

باباافضل کاشانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲

 

در مقامی که رسد زو به دل و جان آسیب

نبود جان خردمند ز رفتن به نهیب

ناشکیبا مشو ار باز گذارد جانت

خانه ای را که ز ویران شدنش نیست شکیب

تن یکی خانهٔ ویرانی و بی سامانی ست

[...]

۸ بیت
باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷

 

رنگ از گل رخسار تو گیرد گل خود روی

مشک از سر زلفین تو دریوزه کند بوی

شمشاد ز قدّت به خم، ای سرو دل آرا

خورشید ز رویت دژم، ای ماه سخن گوی

از شرم قدت سرو فرومانده به یک جای

[...]

۸ بیت
باباافضل کاشانی