×
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴
در فغانم از دل دیر آشنای خویشتن
خو گرفتم همچو نی با نالههای خویشتن
جز غم و دردی که دارد دوستیها با دلم
یار دلسوزی ندیدم در سرای خویشتن
من کیم؟ دیوانهای کز جان خریدار غم است
[...]
۸ بیت
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳
از رسول بزرگ، واعظ شهر
گفت روزی حکایتی خندان
که به روز قیام حی قدیم
چون دهد امتزاج چار ارکان
هر چه از کافر و مسلمان هست
[...]
۸ بیت