گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۴

 

به نور غیب روشن شد دل ما

منور شد به نورش منزل ما

تجلی کرد بر ما حضرت او

چه خوش لطفی که آمد حاصل ما

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۲

 

به نور غیب روشن شد دل ما

منوّر شد به نورش منزل ما

تجلّی کرد بر ما حضرت او

چه خوش لطفی که آمد حاصل ما

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۵

 

الهی انت غفار الخطایا

غفور الذنب ستار الخفایا

کسانی کز درت برتافتند رو

کدامین در طلب کردند آیا

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۳۱

 

به هر صورت که ما را رو نماید

ببین تا نور چشمت را فزاید

توان دیدن اگر لطفش به رحمت

حجاب از دیدهٔ ما بر گشاید

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴۸

 

به هر صورت که ما را رو نماید

ببین تا نور چشمت را فزاید

توان دیدن اگر لطفش به رحمت

حجاب از دیدهٔ ما برگشاید

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۹۴

 

رو به خاک راه او بنهاده ‌ام

خاک آن راهم به راه افتاده ‌ام

گر بگوید جان بده آرم روان

بنده فرمان منتظر استاده ‌ام

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۰۰

 

بسی نقشی که بر دیده کشیدیم

به جز نور جمال او ندیدیم

به گرد نقطه چون پرگار گشتیم

به آخر هم بدان اول رسیدیم

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۰۲

 

بسی نقشی که بر دیده کشیدیم

به جز نور جمال او ندیدیم

چون کمالات را نهایت نیست

به آخر هم بدان اول رسیدیم

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۱۰

 

خدایا تشنه ایم و جمع یاران

از آن حضرت همی خواهیم باران

به حق مصطفی و آل یاسین

که بر یاران ما باران بباران

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۱۳

 

از این عالم بدان عالم سفر کن

از آن عالم به بالاتر نظر کن

چو جسم و جان رها کردی و رفتی

به نور او به عین او نظر کن

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳۱

 

خنک چشمی که بیند حضرت او

قراری یافته از قربت او

بود دلشاد همچون جان سیّد

مدام از بندگی خدمت او

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۶

 

نگاری مست ولا یعقل چو ماهی

در آمد از در خلوت به گاهی

سیه چشم و سیه زلف و سیه خال

سیه گز بود پوشیده سیاهی

شاه نعمت‌الله ولی