مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات
هم تو به عنایت الهی
آنجا قدمم رسان که خواهی
از ظلمت تن رهاییم ده
با نور خود آشناییم ده
روزیکه مرا ز من ستانی
[...]
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات
آن جایکه احرار نشینند، نشستیم
وان کار که ابرار گزیدند، گزیدیم
دیدیم که در عهدۀ صدگونه وبالیم
خود را به یکی جان ز همه باز خریدیم
مارا همه مقصود به آمرزش حق بود
[...]
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات
گر پردۀ هستیت بسوزی به ریاضت
بیرون شوی زین ورطه که این خلق در آن است
پنهان شوی از خویش و ز کونین بیکبار
بر دیدۀ تو این سر آنگه بعیان است
این عالم نفی است، در اثبات توان دید
[...]
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات
از ما و خدمت ما چیزی نیاید ای جان
هم تو بنا نهادی، هم تو تمامگردان
دارالسلام ما را، دارالملام کردی
دارالملام ما را، دار السلام گردان
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات
دل کیست کو حدیث خود و درد خود کند
پیدا بود که جنبش دل تا کجا رسد!
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات
زاهد از ترس گفته من چه کنم
در میان چنین محن چه کنم
عارف از عشق گفته او چه کند
عجب از بهر من خدا چه تند
نظر آن بود به سوی خودی
[...]
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات
سیر زاهد هر مهی یک روزه راه
سیر عارف هر دمی تا تخت شاه
* * *
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات
هرکه آید به سوی او ز حقیقت خبری
اندر او از بشریت بنماند اثری
التفاتی نبود همت او را به علل
گر همه علت گیرد ز علی تابه ثری
هرکه از خود متلاشی شود و محو ز خویش
[...]
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » مناجات
رخ چو بنمود آن جمال، تو را
پاک بر بود آن کمال، تو را
* * *
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت
در رزم چو آهنیم و در بزم چو موم
بر دوست مبارکیم و با دشمن شوم
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت
آنهاکه محققان و ره بینانند
احوال تو را یکان یکان می دانند
لیکن به کرم پردە ی کس ندرانند
زان سان که زمانه میرود، می رانند
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت
گر قامت سرو را دوتا میگویی
ور ماه دو هفته را جفا می گویی
اندر همه عالم این دل و زهره که راست؟
تا با تو بگوید که چرا میگویی؟
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت
گفتی که سرشک تو چرا گلگون شد؟
چون پرسیدی راست بگویم چون شد:
خونابهٔ سودای تو میریخت دلم
چون جوش برآورد، ز سر بیرون شد
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت
مرغ را بینی، که بی هنگام آوازی دهد
سر بریدن واجب آید، مرغ بی هنگام را
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت
ای باد سحر، به کوی آن سلسله موی
احوال دلم بگوی، اگر باشد روی
ور زانک بر آب خود نباشد مه روی
زنهار مرا ندیدهای، هیچ مگوی
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت
از زلف بیاموز کنون بنده خریدن
کز چشم بیاموختهای پرده دریدن
فریاد رس آن را که به دام تو درافتاد
یا نیست ترا مذهب فریاد رسیدن؟
ما صبر گزیدیدم به دام تو که در دام
[...]