گنجور

خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲

 

اگر دانی زبان اختران را

شبانه بشنوی راز جهان را

سکوت شب به صد آهنگ خواند

به گوشت قصه های آسمان را

خلیل‌الله خلیلی
 

خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲

 

عزیزان چون بدان ساحل رسیدند

ز همراهان خود یکدم بریدند

چنان از صحبت ما دل گرفتند

که سهوا هم به سوی ما ندیدند

خلیل‌الله خلیلی
 

خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲

 

چو از دل عشق رفت آزار آید

چو گل رفت از گلستان خار آید

نمی‌بینی که چون پنهان شود مهر

شب تاریک اندُه‌بار آید

خلیل‌الله خلیلی
 

خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴

 

سر راه غریبان خار روید

ز کشت شان دل بیمار روید

به هر جایی که کارم تخم امید

به جای گل همه آزار روید

خلیل‌الله خلیلی
 

خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰

 

بیا ساقی بده آن جام گلرنگ

که زد بر شیشهٔ من آسمان سنگ

به صد صحرا نمی‌گنجد غم دل

چه سان گنجایمش در سینهٔ تنگ

خلیل‌الله خلیلی
 

خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷

 

چو گم شد پرتو عشق از دل من

خدایا چیست جز غم حاصل من

سحاب عشق اگر یکدم نبارد

بسوزان خرمن آب و گل من

خلیل‌الله خلیلی
 

خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۹

 

شب است ساقی! ساغرت کو؟

فروغ ماه و نور اخترت کو؟

ز دور آید صدای مرغ شبگیر

نوا و نغمهٔ جان‌پرورت کو؟

خلیل‌الله خلیلی