گنجور

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱

 

از کشت عمل بس است یک خوشه مرا

در روی زمین بس است یک گوشه مرا

تا چند چو گاو گرد خرمن گردیم

چون مرغ بس است دانه‌ای توشه مرا

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲

 

دوشینه فتادم به رهش مست و خراب

از نشوهٔ عشق او نه از بادهٔ ناب

دانست که عاشقم ولی می‌پرسید

این کیست کجاییست چرا خورده شر‌اب

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳

 

این دل که به شهر عشق سرگشتهٔ تست

بیمار و غریب و دربدر گشتهٔ تست

برگشتگی بخت و سیه‌روزی او

از مژگان سیاه برگشتهٔ تست

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴

 

تا قبلهٔ ابروی تو ای یار کج است

محراب دل و قبلهٔ احرار کج است

ما جانب قبلهٔ دگر رو نکنیم

آن قبله ماست گرچه بسیار کج است

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵

 

ابروی کجت که دل برو مشتاقست

محراب شهان و قبلهٔ آفاقست

طاقست ولی به دلنشینی جفتست

جفتست ولی ز بیقرینی طاقست

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶

 

آراسته جنتی که این روی منست

افروخته دوزخی که این خوی منست

شمشیر جهانسوز بهادر شه را

دزدیده که این کمان ابروی منست

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷

 

آمد مه شوال و مه روزه گذشت

و ایام صیام و رنج سی روزه گذشت

صد شکر خدا که روزی روزهٔ ما

گاهی به غنا و گه به دریوزه گذشت

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸

 

تا دل به برم هوای دلبر دارد

افسانهٔ عشق دلبر از بر دارد

دل رفت ز بر چو رفت دلبر آری

دل از دلبر چگونه دل بردارد

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹

 

گر چرخ جفا کرد چه می‌باید کرد

ور ترک وفا کرد چه می‌باید کرد

می‌خواست دلم که بر نشان آید تیر

چون تیر خطا کرد چه می‌باید کرد

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰

 

زلفین سیه که بر بناگوش تواند

سر بر سر هم نهاده همدوش تواند

ساید سر از ادب به پایت شب و روز

آری دو سیاه حلقه در گوش تواند

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱

 

در میکده مست از می نابم کردند

سرمست ز جرعهٔ شرابم کردند

ای دوست به چشمهای مست تو قسم

جامی دو سه دادند و خرابم کردند

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲

 

یک عمر شهان تربیت جیش کنند

تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند

نازم به جهان همت درویشان را

کایشان به یکی لقمه دوصد عیش کنند

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳

 

آشفته سخن چو زلف جانان خوشتر

چون کار جهان بی سر و سامان خوش تر

مجموعهٔ عاشقان بود دفتر من

مجموعهٔ عاشقان پریشان خوشتر

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴

 

آن نرگس مست فتنه‌انگیز نگر

آن خنجر مژگان بلاخیز نگر

در عهد ملک که باده مستی ندهد

اندر کف مست خنجر تیز نگر

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵

 

بر روز ستاره تا کی افشانی بس

در روز ستاره بالله ار بیند کس

دهرت ز مراد خویش دارد محروم

یا دست جهان ببند یا پای هوس

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶

 

تا یار مرا ربوده از هستی خویش

واقف نیم از بلندی و پستی خویش

آنگونه ز جام عشق مستم دارد

کآگاه نیم ز خویش و از مستی خویش

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷

 

گفتم به زن نظام کای لولی شنگ

خواهم که به چاله‌ات فروکوبم دنگ

خیاط‌صفت لباس الفت ببریم

من از گز کیر و تو ز مقراض دو لنگ

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸

 

با آنکه هنوز از می دوشین مستم

در مهد طرب به خواب نوشین هستم

ای دست خدا بگیر لختی دستم

کز سخت‌دلی و سست‌بختی رستم

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹

 

تا دل به هوای وصل جانان دادم

لب بر لب او نهادم و جان دادم

خضر ار ز لب چشمهٔ حیوان جان یافت

من جان به لب چشمهٔ حیوان دادم

قاآنی
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰

 

صدرا دیشب به باغ نواب شدم

امروز به حضرتت شرفیاب شدم

آن باغ چو روی ناکسان آب نداشت

از خجلت بی‌آبی او آب شدم

قاآنی
 
 
۱
۲