گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۷ - گرم شدن چشم «دول رانی» در روی شمس الحق و الدین خضر خان و از تاب مهر، آب در چشمش گشتن، و مهربان گشتن آن چشمهٔ مهر، بران نیلوفر هندی، و چون شعاع خورشید، از صفر ابر زمین افتادن

 

چه خوش باشد در آغاز جوانی

دو بیدل را بهم سودای جانی

خضر خان و دول رانی درین کار

دو دل بودند یکدیگر گرفتار

کنون حرفی که من خواندم درین لوح

[...]

۷۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلع‌الانوار » بخش ۵ - عشق

 

چون تن آدم ز گل آراستند

خانهٔ جان بهر دل آراستند

آدمی آن است که در وی دل است

ور نه علف خانهٔ آب و گل است

دل نه همان قطرهٔ خون است و بس

[...]

۷۹ بیت
امیرخسرو دهلوی