گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت اول

 

کسی باشد به گیتی مرد این کار

که از گیتی همینش کار باشد

در هر چه میکنم نظر از چشم عبرتی

دروی مشرح است زتوحید صد دلیل

بگذ رتو از دلیل و بمدلول راه بر

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت اول

 

ما را خواهی جمله حدیث ما کن

خو، با ما کن زدیگران خو واکن

ما زیبائیم یاد ما زیبا کن

با ما تو دو دل مباش دل یکتا کن

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

صمت عادت کن که از یک گفتنک

میشود زنار، این تحت الحنک

گوش بگشا، لب فرو بند از مقال

هفته هفته، ماه ماه و سال سال

خامشی را آنقدر کن ورد زبان

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

اوست دیوانه که دیوانه نشد

این عسس را دید و در خانه نشد

عقل من گنج است و من ویرانه ام

گنج اگر ظاهر کنم، دیوانه ام

کان قند و نیستان شکرم

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

صدف وار باید زبان در کشیدن

که وقتی که حاجت بود در چکانی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

اصمعی میرفت در راهی سوار

دید کناسی شده مشغول کار

نفس را می گفت ای نفس نفیس

کردمت آزاد از کاری خسیس

هم ترا دائم گرامی داشتم

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

گر ترا از غیب چشمی باز شد

با تو ذرات جهان همراز شد

نطق خاک و نطق آب و نطق گل

هست محسوس هواس اهل دل

هر جمادی با تو میگوید سخن

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

از یار دلا بسی ستم خواهی دید

خواری بسیار و لطف کم خواهی دید

هر کس که رخش بدید جز خون نگریست

چشمی داری «ولی » تو هم خواهی دید

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

هم جان به هزار دل گرفتار تو است

هم دل به هزار جان خریدار تو است

اندر طلبت نه خواب یابد نه قرار

هر کس که در آرزوی دیدار تو است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

لذت دیوانگی در سنگ طفلان خوردن است

حیف از آن اوقات مجنون را که در هامون گذشت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

گفتم از گوی فلک صورت حالی پرسم

گفت آن میکشم اندر خم چوگان که مپرس

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

چون بت رخ تو است، بت پرستی بهتر

چون باده زجام تو است، مستی بهتر

از هستی عشق تو چنان نیست شدم

کان نیستی از هزار مستی بهتر

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

مرا چه سخن پیش آن جمال و قد است

که صد هزار صفت گر کنم، یکی ز صد است

بد است خوی تو ای جان که بد همیگویند

رخت که هست نکو، گفت هیچکس که بد است؟

گفته ای درویش جان ده در طریق عاشقی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

گفت دیروز طبیبی که تب یار شکست

لله الحمد که امروز به صحت پیوست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

لبت به خنده مرا می کشد چه بدبختم

که داده خوی اجل بخت من مسیحا را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

عارفی از منعمی کرد این سوال

کای ترا دل در پی مال و منال

سعی تو از بهر دنیای دنی

تا چه مقدار است ای مرد غنی؟

گفت افزون است از عدو شمار

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

اره بره کنکره

کراکری مندره

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست

بر صراط المستقیم ای دل کسی گمراه نیست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

بر حق حکمی که ملک را شاید نیست

حکمی که زحکم او فزون اید نیست

هر چیز که هست آن چنان می باید

آن چیز که چنان نمیباید، نیست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

احمقی دید کافری قتال

کرد از خیر او زپیر سوال

گفت هست اندر آن دو چیز نهان

که نبی و ولی ندارد آن

قاتلش غازی است در ره دین

[...]

شیخ بهایی
 
 
۱
۲