گنجور

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۶ - به یاد عشقی

 

شبی‌چشم کیوان ز فکرت نخفت

دژم گشته از رازهای نهفت

نحوست زده هاله برگرد اوی

رده بسته ناکامیش پیش روی

دریغ و اسف از نشیب و فراز

[...]

۷۲ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۳ - در وظیفه‌شناسی

 

رسم مکتب بود که استادت

پیش بنهد یکی وٍرٍستادت

گوید این را بخوان و حاضر کن

کزتو پرسم همی سخن به سخن

گر نخوانی و سهل‌انگاری

[...]

۷۲ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی

 

شد چو محمود غزنوی سوی ری

مردم ری شدند تابع وی

شهر بی‌جنگ وکینه شد تسلیم

زان که بودند مردمان حکیم

لیک شه دارها بپا فرمود

[...]

۷۲ بیت
ملک‌الشعرا بهار