گنجور

 
۱
۶۳
۶۴
۶۵
۶۶
۶۷
۴۹۳
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۸۱

 

ما نه زان بیخبرانیم که هشیار شویم

یا به بانگ جرس قافله بیدار شویم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۸۲

 

همان از طاعت من بوی کیفیت نمی‌آید

اگر سجادهٔ خود در می گلفام می‌شویم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۸۳

 

ما را گزیده است ز بس تلخی خمار

از ترس، بوسه بر لب میگون نمی‌دهیم!

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۸۴

 

سودای آب حیوان، بیم زیان ندارد

عمر سبک عنان را، صرف مدام گردان

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۸۵

 

کار جهان تمامی، هرگز نمی‌پذیرد

پیش از تمامی عمر، خود را تمام گردان

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۸۶

 

زان چهرهٔ عرقناک، زنهار بر حذر باش

سیلاب عقل و هوش است، این قطره‌های باران

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۸۷

 

ایام نوجوانی، غافل مشو ز فرصت

کاین آب برنگردد، دیگر به جویباران

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۸۸

 

همیشه داغ دل دردمند من تازه است

که شب خموش نگردد چراغ بیماران

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۸۹

 

دو چشم شوخ تو با یکدیگر نمی‌سازند

که در خرابی هم یکدلند میخواران

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۹۰

 

خفته را گر خفتگان بیدار نتوانند کرد

چون مرا بیدار کرد از خواب، خواب دیگران؟

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۹۱

 

گر نخواهی پشت پا زد بر جهان، پایی بکوب

دست اگر نتوانی افشاند آستینی برفشان

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۹۲

 

گر به بیداری غرور حسن مانع می‌شود

می‌توان دلهای شب آمد به خواب عاشقان

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۹۳

 

پیش ازین، بر رفتگان افسوس می‌خوردند خلق

می‌خورند افسوس در ایام ما بر ماندگان

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۹۴

 

نیست آسان خون نعمتهای الوان ریختن

برگریزان مکافات است دندان ریختن!

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۹۵

 

سال‌ها گل در گریبان ریختی چون نوبهار

مدتی هم اشک می‌باید به دامان ریختن

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۹۶

 

چو گل با روی خندان صرف کن گر خرده‌ای داری

که دل را تنگ سازد، در گره چون غنچه زر بستن

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۹۷

 

هیچ همدردی نمی‌یابم سزای خویشتن

می‌نهم چون بید مجنون سر به پای خویشتن

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۹۸

 

این چنین زیر و زبر عالم نمی‌ماند مدام

می‌نشاند چرخ هر کس را به جای خویشتن

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۹۹

 

بوسی که ز کنج لب ساقی نگرفتم

می‌بایدم اکنون ز لب جام گرفتن

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۳۰۰

 

چون دست برآرم به گرفتن، که ز غیرت

بارست به من عبرت از ایام گرفتن!

۱ بیت
صائب
 
 
۱
۶۳
۶۴
۶۵
۶۶
۶۷
۴۹۳
 
تعداد کل نتایج: ۹۸۵۴