صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۱
ما نه زان بیخبرانیم که هشیار شویم
یا به بانگ جرس قافله بیدار شویم
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۲
همان از طاعت من بوی کیفیت نمیآید
اگر سجادهٔ خود در می گلفام میشویم
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۳
ما را گزیده است ز بس تلخی خمار
از ترس، بوسه بر لب میگون نمیدهیم!
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۴
سودای آب حیوان، بیم زیان ندارد
عمر سبک عنان را، صرف مدام گردان
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۵
کار جهان تمامی، هرگز نمیپذیرد
پیش از تمامی عمر، خود را تمام گردان
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۶
زان چهرهٔ عرقناک، زنهار بر حذر باش
سیلاب عقل و هوش است، این قطرههای باران
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۷
ایام نوجوانی، غافل مشو ز فرصت
کاین آب برنگردد، دیگر به جویباران
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۸
همیشه داغ دل دردمند من تازه است
که شب خموش نگردد چراغ بیماران
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۹
دو چشم شوخ تو با یکدیگر نمیسازند
که در خرابی هم یکدلند میخواران
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۰
خفته را گر خفتگان بیدار نتوانند کرد
چون مرا بیدار کرد از خواب، خواب دیگران؟
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۱
گر نخواهی پشت پا زد بر جهان، پایی بکوب
دست اگر نتوانی افشاند آستینی برفشان
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۲
گر به بیداری غرور حسن مانع میشود
میتوان دلهای شب آمد به خواب عاشقان
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۳
پیش ازین، بر رفتگان افسوس میخوردند خلق
میخورند افسوس در ایام ما بر ماندگان
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۴
نیست آسان خون نعمتهای الوان ریختن
برگریزان مکافات است دندان ریختن!
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۵
سالها گل در گریبان ریختی چون نوبهار
مدتی هم اشک میباید به دامان ریختن
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۶
چو گل با روی خندان صرف کن گر خردهای داری
که دل را تنگ سازد، در گره چون غنچه زر بستن
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۷
هیچ همدردی نمییابم سزای خویشتن
مینهم چون بید مجنون سر به پای خویشتن
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۸
این چنین زیر و زبر عالم نمیماند مدام
مینشاند چرخ هر کس را به جای خویشتن
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۹
بوسی که ز کنج لب ساقی نگرفتم
میبایدم اکنون ز لب جام گرفتن
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۰
چون دست برآرم به گرفتن، که ز غیرت
بارست به من عبرت از ایام گرفتن!