گنجور

ابوالعلاء شوشتری » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱

 

می‌گفت به دندان بتم عقد درر

من همچو توام خوشاب و پاکیزه گهر

خندان‌خندان به زیر لب گفت : خموش

بر‌بسته دگر باشد و بر‌رسته دگر

۲ بیت
ابوالعلاء شوشتری
 

ابوالعلاء شوشتری » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۲

 

تیری و کمانی و یکی نقش نشانه

بنگار و بپیوند به سوفار یکی تیر

نام بت من بازشناسی به تمامی

آن بت که به خوبیش چون او نیست به کشمیر

۲ بیت
ابوالعلاء شوشتری
 

ابوالعلاء شوشتری » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۳

 

خَلَق شود ز نشست دراز حلت مرد

که گنده گردد چون دیر ماند آب غدیر ...

همی گرست و همی نرگسانش لاله گداخت

به زیر لالهٔ بگداخته نهفته زریر ...

شبی چگونه؛ شبی آفریده از پولاد

[...]

۴ بیت
ابوالعلاء شوشتری
 

ابوالعلاء شوشتری » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۴

 

بیاور آنکه گواهی دهد ز جام که من

چهار گوهرم اندر چهار جای مدام

زمرد اندر تاکم عتیقم اندر غژب

سهیلم اندر خم، آفتابم اندر حام

۲ بیت
ابوالعلاء شوشتری
 

ابوالعلاء شوشتری » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۵

 

ای ...ر من ای ...ر تو انجیره گذاری

سرگین خوری و قی کنی و باک نداری

ریچاله‌گری پیشه گرفتی تو همانا

بخیره در شیر بری، کامه بر آری

۲ بیت
ابوالعلاء شوشتری