گنجور

 
۱
۲
۳
۶
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

از زلف تو سودائی و شیدا دل ما

در کوی غمت ساخته مأوا دل ما

چون غرقهٔ دریای حقیقت گشتیم

عالم همه قطره گشت و دریا دل ما

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

ای خیل غمت برده به یغما دل ما

مهر تو سپهرست و ثریا دل ما

بستیم دل شکسته در زلف کژت

تا خود چه کند زلف کژت با دل ما

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

ای روز جهان‌تاب تو همسایهٔ شب

پروین قمرسای تو پیرایهٔ شب

عقرب که شنیده است بر خرمن ماه

خورشید که دیده است همسایهٔ شب

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

تا مایهٔ سودای تو سرمایهٔ ماست

خورشید جهان‌فروز در سایهٔ ماست

در سایهٔ مهر، ما گرفتیم وطن

هم سایهٔ ماست آن که همسایهٔ ماست

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

یاری اگرت تیغ زند راحت ماست

هم خلوت ما و خالی از خلوت ماست

در حضرت او حضور ما ممکن نیست

کآن جا که بود حضور او غیبت ماست

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

بر گردش چرخ چون نمی‌باشد دست

دل در بد و نیک دهر چون باید بست؟

این محنت و غم که هست پندار که نیست

وین عیش و طرب که نیست انگار که هست

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

آن لعل که گنج شایگان‌ست کجاست؟

وان آب که آتش روان‌ست کجاست؟

تا چهرهٔ جان در آن ببینم روشن

آن جام که آیینهٔ جان‌ست کجاست؟

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

زین‌سان که به زیر پای غم گشتم پست

جز جام می‌ام کسی کجا گیرد دست؟

آن لحظه که بر جنازه گردد سر من

از گردش کاسهٔ سرم بینی مست

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

اکنون که ز سبزه آسمانی شد دشت

وز سنبل ترناف زمین مشگین گشت

بر طارم پیروزه گویی نرگس

طاسی‌ست ز زر نهاده در سیمین طشت

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

چون خسرو گل به جای جمشید نشست

دیدم به صبوح نرگس باده‌پرست

بر کرسی پیروزه سر انداخته پیش

از نقره و زر تبشی و منقر در دست

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

نرگس که مدام خوش‌دل و سرمست است

زان‌ست که دست از قدحِ زر شُست است

در سوسن و سرو بین که معلوم کنی

کآزاده زبان‌دراز و کوته‌دست است

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

مه ذره‌ای از مهر رخ مهوش ماست

در پیش تو نیست روشن اینک پیداست

سرو چمن از نشاط آن می نالد

کو را گفتم بقامتش مانی راست

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

گر سرو سهی به قد او ماند راست

چوبین و دراز و ناتراشیده چراست؟

ور قامت من نه ابرویش را همتاست

پیوسته بگو راست که بهر چه دوتاست؟

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

ای آن که شبت جیب ثریا بگرفت

آهم ز غمت دامن جوزا بگرفت

از آتش رویت جگر لاله بسوخت

از قد تو کار سرو بالا بگرفت

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

ای چشم تو مخمور و من از چشم تو مست

وی جان من از جام لبت باده‌پرست

بنشین که نسیم نوبهاری برخاست

برخیز که شمع صبحگاهی بنشست

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

هر چند که یک موی نَیرزم بر دوست

فرق از تن من تا به میانش یک موست

کس بر رخ ما قطرهٔ آبی نچکاند

جز دیده که آبروی ما جمله ازوست

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

بر خاک درت غم‌ست کو محرم ماست

بیرون ز غم تو کیست کو را غم ماست؟

کس نیست که ما را نفسی خوش دارد

جز بلبل خوش‌نفس که او همدم ماست

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

چون زلف تو بر مه سر چوگان بشکست

گوی دل من بر سر میدان بشکست

از موی تو کار مشک در پا افتاد

از روی تو پشت ماه تابان بشکست

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

ای سرو سهی که قد و بالات خوش‌ست

آن دُرج پر از لؤلؤی لالات خوش‌ست

گیسوی دراز را میفکن بر دوش

کآن شعر سیه بر قد و بالات خوش‌ست

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

می‌گفت مگر ملامت از ما بگرفت

چون لاله دلت زآتش سواد بگرفت

از جزع یمن لؤلؤ لالا بفشاند

اطراف مهش عقد ثریا بگرفت

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۱۷