×
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۴۷
دوش آن پسر کوفه گر چون برخاست
می کرد اشارتم که استاد اینجاست
یعنی بگذر
گفتم ز غمت رنگ رخم چون زر شد
گفتا که بسیم کار ما گردد راست
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۴
تا هجر تو با منش وصالی باشد
گر دست رها کند خیالی باشد
از دامن من
از ساعد سیمین کمری ساز مرا
ور زانک ترا ازین وبالی باشد
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۳
چون بی می پخته خام میباشد کار
نوشیدن جام بادهٔ نوشگوار
از خامی نیست
ای ساقی سیم ساق سوقی برخیز
وآن شهری دهقان بچهٔ خاص بیار
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۶
دی صبحدم آن غیرت سرو چمنی
با من به سر کرشمه از کبر و منی
میگفت به خشم
کای مردم دیدهٔ تو سقّای رهم
باز آی که تا خاک رهم آب زنی
[...]