خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱
گفتم مستی گفت که آری بخدا
گفتم بگذر گفت که بگذار مرا
گفتم بازا گفت کزینها بازار
گفتم رفتم گفت دگر باز میا
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲
آن موی میان که می نماید رو را
موئی بجهانی نفروشم او را
گر لفظ مرا لولوی لالالا لاست
با این همه لالا شده ام لولو را
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳
چون دلبر ما دل بر بود از برما
نی دل بر ما بماند و نی دلبر ما
خون از دل ریش ما بتنگ آمده بود
او نیز روان گشت و برفت از سرما
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۴
تا چند ز پیش خویش رانی ما را
روزی بغلط بخوان من شیدا را
دانی که چه فرمود خضر موسی را
کن نفاعاً ولا تکن ضرّارا
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۵
می رفت و گرفته کار سروش بالا
لؤلؤ شده درج گوهرش را لالا
گفتم که غلام هندوی زلف توام
در تاب شد و گفت که لالالالا
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۶
ای لفظ ترا لؤلؤی لالالالا
وی کار قد سرو خرامت بالا
گفتی که نکو کنم چو عارض حالت
حالم چو شکنج زلف کردی حالا
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۷
ای ریخته قند مصری از شکّر لب
و افتاده خور از مهر تو در چنبر تب
دل در سر زلف تو از آن کرد قرار
کارام بگیرد همه کس در سر شب
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۸
گر پخته ئی ای خواجه می خام طلب
جامه گرو باده کن و جام طلب
تا چند ز حاتم و فریدون گوئی
رو داد و دهش ز اهل اسلام طلب
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۹
امشب که حریفان همه مستند و خراب
من در تبم و نیست مرا تاب شراب
ای رنج بسوی ما قدم رنجه مکن
وی تب ز من سوخته دل روی بتاب
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۰
ای قصر مودّت بوجود تو خراب
ما تشنه وجود بی وجود تو سراب
وی فرج زن تو همچو حمام رضی
پر موی و فراخ و گنده و سرد و پر آب
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱
ای از می لعلت شده جان مست و خراب
از جام عقیقین فکن آن لعل مذاب
با همنفسی حاصل اوقات عزیز
این یک دو نفس که می توانی دریاب
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۲
ای تیره ز زلف سیهت دیده ی شب
خائیده شکر زرشک یاقوت تو لب
قند از هوس پسته ی شور انگیزت
بر تن بدرد شِقّه ی مصری قصب
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۳
ای گوی دلم در خم چوگان طرب
وی جان و دلم بر سر پیمان طرب
جانم چو ز شوق عارضت در طربست
جسم طربست گوئیا جان طرب
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۴
آن سرو سهی چون قدح می بگرفت
از آتش می برگ گلش خوی بگرفت
بیچاره دل ریش من سوخته را
آن دلبر ماه چهره اُلجی بگرفت
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۵
هر چند فلک ز رتبتت برتر نیست
بیرون ز جنابت فلکی دیگر نیست
ابری بجهان همچو کفت در خور نیست
بحری کس را همچو دلت در بر نیست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶
ای آنکه ترا جود و مکارم کارست
وز چرخ برین خاک درت را عارست
امروز مرا بآتشی مهمان کن
زانروی که میوه ی زمستان نارست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷
زلف تو که هم حلقه و هم حلقه رباست
یک حلقه بگوش او بچین مشک ختاست
گر حلقه ی گوش تو نمی دارد گوش
در پای میفکنش که در حلقه ی ماست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۸
ای خطّ تو دیباچه ی قانون نجات
نسخ شب قدر کرده در روز برات
ذوالقرنینست کلک عالمگیرت
زان شد بسیاهی ز پی آب حیات
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۹
ترکی که ختائی نسب ورومی روست
در عالم حسن و بیوفائی میراوست
بدری که بود شمس هوادار رخش
سلطان ممالک ملاحت میروست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۰
زلف سیهت که اژدهائی سیهست
زو هر گرهی گرهگشائی سیهست
زین رو که بگردنت فرود آمده است
نی مار سیه که آن بلائی سیهست