صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۷ - در همین مقام
کسی پرسید از من سر خلقت
بگفتم نیستم آگه ز حکمت
من این دانم که حق با بینیازی
کند با مشت خاکی عشقبازی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۸۲ - تاریخ
باقر عالی مقام سید امجد
زادهٔ هادی ستوده پیر دل آگاه
نزد پدر رفت و سال رحلت او را
یافت مطابق صغیر باغفر الله
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۰۹ - این اشعار شیوا اثر طبع شاعر گرانمایه اقا احمد حشمتزاده شیرازیست
هشتند از آن روز که بنیاد سخن
دادند سخنوران بسی داد سخن
بودند بدور خویش هر یک استاد
در دورهٔ ماست حشمت استاد سخن
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۰۹ - این اشعار شیوا اثر طبع شاعر گرانمایه اقا احمد حشمتزاده شیرازیست
تنها نباشد از ادب و شعر فخر من
هم فخر از پدر بود و هم پسر مرا
فرزندهای من همه دانشور و ادیب
بوده است اوستاد مسلم پدر مرا
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸ - قطعه
هرجا که بپاست طرفه کاخی مردم
پرسند ز یکدگر که این منزل کیست
من نیز در آن خیره بمانمام ا
حیرانم از اینکه خشتش آیا گل کیست
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - قطعه
شنیدم که هارون به بهلول گفت
ز دنیا گذشتی و این نادر است
بگفتا گذشت تو از من فزود
که دادی نعیم ابد را ز دست
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - قطعه
جناب خواجه محیت حقش بیامرزد
ببین چه گوهر ذیقیمتی ز دنیا رفت
وفا مجوی ز خلق زمانه کاین اکسیر
به اسم بدرقه اندر قفای عنقا رفت
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷ - قطعه
هرچه در عالم خرابی رخ دهد
چون به بینی از نفاق است از نفاق
وانچه تعمیر خرابیها کند
درحقیقت اتفاق است اتفاق
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۸ - قطعه
پرورد بهر خدمت خلق آنکه خویش را
حاصل رضای حضرت پروردگار کرد
با نام نیک زنده بود خیرخواه خلق
کی میرد آنکه خدمت مردم شعار کرد
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴ - قطعه
جبرئیل آمد بامر حضرت پروردگار
ذوالفقار آورد بهر حیدر دلدل سوار
گفت بهر تهنیت بین زمین و آسمان
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۸ - قطعه
مبر رشک بر آنکه او را ملک
پیامتحان کرد روزی بلند
چه بسیار کس را که این گنج نهاد
فرا بردام روز و فردا فکند
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۹ - قطعه
این شنیدی که نکته پردازی
پی تحقیق با ظریفی گفت
چیست شیرینتر از عسل گفتا
اگر آید بدست سرکهٔ مفت
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۳ - قطعه
اگر بکار تو افتد گره ز بازی چرخ
غمین مشو که گشایش ز بعد بستگی است
دل شکسته بیار و ببین درستی کار
که هرچه هست درستی در این شکستگی است
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴ - قطعه
حرمت دهقان بود لازم اگرچه بنده را
آنکه جانش میدهد البته نانش میدهد
لیک دهقان در میان خلق دست اول است
از خدا میگیرد و بر بندگانش میدهد
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵ - قطعه
گهی بفقر شویامتحان گهی به غنا
در این دو مرحله بیم زوال ایمانست
مباد آنکه ز احوال خود شوی غافل
که این دو وقت زمان خروج شیطانست
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۶ - قطعه
به هر چیز مهرت فزونتر بود
همان را پرستش کنی هرچه هست
چو مهرت به دنیا ز حق بیش شد
تو دنیاپرستی نئی حقپرست
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۷ - قطعه
آنکوست به شط چو بط شناور
وانکس که بدست و پای غرق است
این هر دو زنند دست و پا لیک
یک زندگی و هلاک فرق است
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۸ - قطعه
عمارتی که بنا کرد خواجه همچو بهشت
ز کف بهشت و مکان در دل مغاک گرفت
چو نیک بنگری او نیز همچو قارون شد
خود و دراهم او را تمام خاک گرفت
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۹ - قطعه
همیشه رسم جهانست اینکه نعمت را
قدر دهد بتو آنکه قضاش برباید
تو پیش از آنکه ز دستت رود بر آن زن پای
که چون رود ز کفت بر تو سخت ننماید
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۰ - قطعه
هست ثابت که اهل عرفان نیست
هرکه ثابت به عهد و پیمان نیست
شرط ایمان درستی قول است
هرکه را قول نیست ایمان نیست