×
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۸ - وله
کیست آن خسرو شیرین سخن و شور افکن
که بمو غارت مرد است و برو فتنه زن
دل صد شام سر زلف ورا در دنبال
خون صد صبح بناگوش ورا برگردن
طره و رخ بودش برق زن اندر برقع
[...]
۵۳ بیت