گنجور

 
۱
۲
۳
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱

 

قاری بقد خیالت این جامه نو

در البسه انصاف چه چست است و چه زیبا

فی کل لباس لزم البغیازی

البست جدیدا وتمنیت حبیبا

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۳

 

شرب گوشو قرین بشال درشت

(که همان لعبت نگارینست)

کاستر گو به جفت اطلس رو

( که همان مرده‌شوی پارینست)

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۴

 

در مدحت بخیه سقرلاط

(لاف از سخنی چو در توان زد

لیکن بنمد چو وصله دوزی

(آن خشت بود که پر توان زد)

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۷

 

چنین که دختر فکرم جهیز معنی یافت

سزد که حجله رخت از برای او باشد

همه ز جامه رنگین وعظ میگویم

( که هر کجا که عروسیست رنک و بو باشد)

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۹

 

گذشت موسم سرما و پوستین و نمد

فکندم از خود و در بر دگر کتان آمد

چو دید وصل کتان عضو گفت مشتاقم

(عجب عجب که ترا یاد دوستان آمد)

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۰

 

گتاب البسه یکجا بنظم البسه ام

یکی خرید ولی قیمتم هنوز نداد

ملازمیش بمن گفت از پی اینوجه

(بهرزه گیوه مدرکان بخورد و بر دو نهاد)

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۱

 

کتانی دگر پوش هر سال نو

(زنی نوکن ایدوست هر نو بهار)

بیفکن زخود مخفی کهنه را

(که تقویم پاری نیاید بکار)

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۳

 

در جهان هر خلعتی زیبنده شخصی را بود

پوستینی کی برازد آسیائی راز آس

(وصله اصلاح بردق دقیق من مدوز)

(خوش نباشد جامه نیمی اطلس ونیمی پلاس)

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۴

 

تو صوف و پوستین داری زمستان

چه غم داری زعریان بلاکش

(یکی را جامه سرما تنورست)

( تو دست از دور میداری بر آتش)

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۵

 

گرچه سلطانست در جمع رخوت

جامه قلبست چون شد دامنش

این معما هر که چون بند قبا

میگشاید میدهم پیراهنش

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۶

 

به فکر اطعمه و البسه من و بسحاق

(به نان خشک قناعت کنیم و جامهٔ دلق)

نبرده فضلهٔ معنی ز کیس و کاسهٔ کس

(که بار منت خود به که بار منت خلق)

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۷

 

با چکمه حنین تواضع نموده گفت

(دوریم گر به تن ز حضورت مقصریم)

دستار نیز گفت که از طاقیه جدا

( هرگه که می‌شویم پراکنده‌خاطریم)

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۸

 

شنیده‌ام که به دستار گیوه می‌گفت

(تو آفتاب بلندی و من چنین پستم)

به جامه متکلف برهنه هم گفت

(به دامنت ز فقیری نمی‌رسد دستم)

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۱

 

ترجیح شعر اطعمه بر البسه نهند

مشتی حریص کسنه کاسه کجا برم

(از خرقه هیچ زحمت و علت کسی ندید)

(اکثر فسادها همه از لقمه بنگرم)

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۲

 

درهم کشم چوچین قباروی از ملال

کر خاصک آورد که کند پوشش تنم

ور صوف قبرسی دهدم قاقمش بزیر

(اول کسی که لاف محبت زند منم)

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۳

 

قدک صوف از سجیف خوش نگردد

تو صندل باف خود ضایع مگردان

بکامو یقه قاقم چنانست

که دوزی وصله بر کاسر زکتان

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۴

 

گرفتم جبه در بر بصدرنج

نشستم بر سر آتش زمستان

برآمد بوی لک با خرقه گفتم

(ترا دامن هی سوزد مرا جان)

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۵

 

مرا محبتت ای رخت تو بعیدی هست

(اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی)

بروز جمعه هم ای جامه سفید نظیف

(من از تو روی نه پیچم که مستحب منی)

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۶

 

با کمان حلاج گفت کتو

(همه کوشیم تا چه فرمائی)

جفت صندوق هم بجامه چه گفت

(همه چشمیم تا برون آئی)

۲ بیت
نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۸

 

میلک و میخک و کرباس و قدک در کارند

(تا تو رختی ببر آری و بغفلت ندری)

گیوه افتاده بپایت زره عجز تو هم

(بار دستار نشاید که به گردن نبری)

۲ بیت
نظام قاری
 
 
۱
۲
۳
 
تعداد کل نتایج: ۴۹