نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱
قاری بقد خیالت این جامه نو
در البسه انصاف چه چست است و چه زیبا
فی کل لباس لزم البغیازی
البست جدیدا وتمنیت حبیبا
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۳
شرب گوشو قرین بشال درشت
(که همان لعبت نگارینست)
کاستر گو به جفت اطلس رو
( که همان مردهشوی پارینست)
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۴
در مدحت بخیه سقرلاط
(لاف از سخنی چو در توان زد
لیکن بنمد چو وصله دوزی
(آن خشت بود که پر توان زد)
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۷
چنین که دختر فکرم جهیز معنی یافت
سزد که حجله رخت از برای او باشد
همه ز جامه رنگین وعظ میگویم
( که هر کجا که عروسیست رنک و بو باشد)
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۹
گذشت موسم سرما و پوستین و نمد
فکندم از خود و در بر دگر کتان آمد
چو دید وصل کتان عضو گفت مشتاقم
(عجب عجب که ترا یاد دوستان آمد)
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۰
گتاب البسه یکجا بنظم البسه ام
یکی خرید ولی قیمتم هنوز نداد
ملازمیش بمن گفت از پی اینوجه
(بهرزه گیوه مدرکان بخورد و بر دو نهاد)
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۱
کتانی دگر پوش هر سال نو
(زنی نوکن ایدوست هر نو بهار)
بیفکن زخود مخفی کهنه را
(که تقویم پاری نیاید بکار)
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۳
در جهان هر خلعتی زیبنده شخصی را بود
پوستینی کی برازد آسیائی راز آس
(وصله اصلاح بردق دقیق من مدوز)
(خوش نباشد جامه نیمی اطلس ونیمی پلاس)
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۴
تو صوف و پوستین داری زمستان
چه غم داری زعریان بلاکش
(یکی را جامه سرما تنورست)
( تو دست از دور میداری بر آتش)
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۵
گرچه سلطانست در جمع رخوت
جامه قلبست چون شد دامنش
این معما هر که چون بند قبا
میگشاید میدهم پیراهنش
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۶
به فکر اطعمه و البسه من و بسحاق
(به نان خشک قناعت کنیم و جامهٔ دلق)
نبرده فضلهٔ معنی ز کیس و کاسهٔ کس
(که بار منت خود به که بار منت خلق)
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۷
با چکمه حنین تواضع نموده گفت
(دوریم گر به تن ز حضورت مقصریم)
دستار نیز گفت که از طاقیه جدا
( هرگه که میشویم پراکندهخاطریم)
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۱۸
شنیدهام که به دستار گیوه میگفت
(تو آفتاب بلندی و من چنین پستم)
به جامه متکلف برهنه هم گفت
(به دامنت ز فقیری نمیرسد دستم)
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۱
ترجیح شعر اطعمه بر البسه نهند
مشتی حریص کسنه کاسه کجا برم
(از خرقه هیچ زحمت و علت کسی ندید)
(اکثر فسادها همه از لقمه بنگرم)
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۲
درهم کشم چوچین قباروی از ملال
کر خاصک آورد که کند پوشش تنم
ور صوف قبرسی دهدم قاقمش بزیر
(اول کسی که لاف محبت زند منم)
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۳
قدک صوف از سجیف خوش نگردد
تو صندل باف خود ضایع مگردان
بکامو یقه قاقم چنانست
که دوزی وصله بر کاسر زکتان
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۴
گرفتم جبه در بر بصدرنج
نشستم بر سر آتش زمستان
برآمد بوی لک با خرقه گفتم
(ترا دامن هی سوزد مرا جان)
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۵
مرا محبتت ای رخت تو بعیدی هست
(اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی)
بروز جمعه هم ای جامه سفید نظیف
(من از تو روی نه پیچم که مستحب منی)
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۶
با کمان حلاج گفت کتو
(همه کوشیم تا چه فرمائی)
جفت صندوق هم بجامه چه گفت
(همه چشمیم تا برون آئی)
نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۸
میلک و میخک و کرباس و قدک در کارند
(تا تو رختی ببر آری و بغفلت ندری)
گیوه افتاده بپایت زره عجز تو هم
(بار دستار نشاید که به گردن نبری)