گنجور

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - دهقان و سلطان

 

بتا، صباح همایون عید قربان است

به تا، فدای تو جان را کنم که قرب آن است

بلی به کعبه مقصود، قرب آن کس راست

که در منای تمنای دوست قربان است

طواف کعبه فریضه است خلق را، لیکن

[...]

۳۶ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - کاشف غیب

 

وزید بر تن خوابیدگان نسیم سحر

وز آن شمیم بیفتاد خوابشان از سر

گذشت بر بدن مردگان مسیح نسیم

وز آن نسیم روان یافت بازشان پیکر

زمین مرده دگر زنده شد به فیض نسیم

[...]

۳۶ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۷ - خزان عاشقان

 

با آن بهار خوبی و گلزار دلبری

رفتم به باغ تا شودم دل ز غم بری

دیدم فشانده باز ز اشجار برگ چند

لرزان و زرد روی چو عاشق ز بی زری

سطح چمن که بود چو گردون پر از نجوم

[...]

۳۶ بیت
افسر کرمانی