گنجور

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - ابله ترین حیوانات

 

«بوآلو»، شاعر گویای مغرب

حکیم بخرد دانای مغرب

در این نکته چه خوش گفت این سخن را

که بس خوش آمد از این نکته من را:

که اندر چارپایان چرایی

[...]

۴ بیت
میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳ - عید خون

 

ای بشر! مظهر ظرافت شو

نه ز سر تا به پا، قباحت باش

مرضی، مانع شرافت توست

در پی رفع این نقاهت باش

وین تعدی است بر حقوق بشر

[...]

۴ بیت
میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹ - مناعت طبع

 

مرا اگر زر و سیم و ثروت دنیا؟

بر آنچه هست تسلط دهند و چیره کنند؟

تمام برگ درختان گر اسکناس شود؟

تمام ریگ بیابان اگر که لیره کنند؟

گر آسمان همه زر گردد و به من بخشند؟

[...]

۴ بیت
میرزاده عشقی