گنجور

 
۱
۲
۳
۲۹
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۸

 

سراج الدین غصنی دام فضله

چراغی نیست بل نور الهیست

ز مه تا ماهی او را مستفیدند

که صیت فضلش از مه تا به ماهیست

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۱

 

در طوس دوش گفتم خرم نیم چرا

یاریم گفت ساده دلا خرمی و طوس؟

گفتم کز آدمی اثر اینجا نیافتم

گفتا تو نیز گاو شدی آدمی و طوس؟

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۱

 

رسید موسم نوروز و تازه گشت جهان

به فر دولت مخدوم صاحب دیوان

جهان پیر جوان شد چو بخت آصف عصر

بهاء دولت و دین خواجه زمین و زمان

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۲

 

بدین گونه قرین غم ندارد

دل صاحبدلان صاحب قرانان

بدینسان خرده بر پیران نگیرند

بزرگان و کریمان و جوانان

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۸

 

صاحبا بنده همه ساله چنین می خواهد

که زحال من و اتباع تو باشی آگاه

لیکن از بهر صداعی که مبادت هرگز

زحمت بارگهت می ندهد جز گه گاه

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۴

 

به گاه بزرگی بریدند حلقت

غلامان ز مظلومی و عجز و خردی

تو روئین تنی با بزرگان و خردان

که از گرز و تیغ همه جان ببردی

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۲

 

اعداد حروف نام آن دلبر چست

چون بخش کنی سیصد و شصت است درست

حرف سومش ز یک چهارم حرف است

و ثانی حرف شش یکی حرف نخست

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۳

 

عدد حرف چل چو بشماری

جمله اعداد نام دلبر ماست

چار حرف است از آن دو بی نقط است

بر دگر حرف او نقط پیداست

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۶

 

مرغی که به کوه جای گیرد یا دشت

نامش به حساب جمله آمد ده و هشت

هر چار حروف نامش ار قلب کنی

هر چند که هجده است حالی ده گشت

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۷

 

مرد چون قلب نام خویش اندوخت

اندر این دور محتشم گردد

چون از این رمز گشت خالی مرد

فتح نامش ز غصه ضم گردد

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

ای چرخ هزار دیدهٔ دون دوتا

از دیدهٔ بیخواب مَنَت نیست حیا

صبح دومت بگوی کز بهر خدا

گر جان منی یا نفسم، زود برآ

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

دیدمش چو سرو سهی آن سبز قبا

بر دست گرفته باشهٔ صید ربا

با باشه چو باد صید جویان بگذشت

او مرغ دلم ربود و آن مرغ هوا

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

ای باد چو بگذری به موصل ما را

یاد آر و سلام کن رضی بابا را

گوئی تو جهودم ار فراموش کنم

یاد تو مسلمان و بت ترسا را

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

گر طعنه همی زنی من شیدا را

در آینه بنگر آن رخ زیبا را

تا شیفته و سُغبه‌ تر از من گردی

وانگه نکنی بیش ملامت ما را

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

با آنکه به روی خوب پشتی ما را

نرمی همگان را و درشتی ما را

هر دم گوئی به دم ترا زنده کنم

من دم نخرم برو که کشتی ما را

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

یاری که بدوست سربلندی ما را

وز دوری اوست مستمندی ما را

می‌گفت چو در دل خرابم بنشست

کآخر به خراب درفکندی ما را

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

گیرم که اثر نماند یارب‌ها را

درمان نکنی به پرسشی تب‌ها را

روزی دو به وعدهٔ خوشم زنده بدار

کز بهر تو زنده داشتم شبها را

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

ای سرو که در چمن بر آورد ترا؟

وی غنچه که از پرده برون کرد ترا؟

با من چو گل و سرو نئی تازه و راست

ای سرو گلندام که پرود ترا؟

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

آن مادر شوم فرج چون زاد ترا

از گنجه به شیراز فرستاد ترا

آن دایه خونخواره سگسان به غذا

شیر سگ به خون خوک می‌داد ترا

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

ای صبر چه تخمی که بکارند ترا

جز روز چنین یاد نیارند ترا

امروز که نوبت غم آمد مگریز

کز بهر چنین روز گذارند ترا

۲ بیت
مجد همگر
 
 
۱
۲
۳
۲۹
 
تعداد کل نتایج: ۵۶۵