گنجور

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۴ - در حسب حال و ملال خاطر امیر یوسف و سه سال مهجور ماندن از خدمت او و شفاعت امیر محمد گوید

 

خوشا بهاران کز خرمی و بخت جوان

همی بدیدن روی تو تازه گردد جان

بهار پر بر گشته ست، پای خوشه زمین

بهشت خرم گشته ست، خشک شورستان

به چشم رنگ گل آید همی ، زخاک سیاه

[...]

۶۵ بیت
فرخی سیستانی