گنجور

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصرالدین سپاهسالار

 

دوش متواریک بوقت سحر

اندر آمد به خیمه آن دلبر

راست گفتی شده ست خیمه من

میغ و او در میان میغ قمر

چنگ در بر گرفت و خوش بنواخت

[...]

۵۲ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - در مدح سلطان مسعود ولیعهد سلطان محمود گوید

 

ترک مه روی من از خواب گران دارد سر

دوش می داده ست از اول شب تابسحر

من بچشم او را ده بار نمودم که بخسب

او همی گفت: بهل تا برم این دور بسر

شب بسر برد به می دادن و ننشست و نخفت

[...]

۵۲ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۷ - در مدح امیر ابو یعقوب یوسف سپاهسالار گوید

 

گل بخندید و باغ شد پدرام

ای خوشا این جهان بدین هنگام

چون بناگوش نیکوان شد باغ

از گل سیب و از گل بادام

همچو لوح زمرّدین گشته ست

[...]

۵۲ بیت
فرخی سیستانی