گنجور

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۰

 

زآن کوی، جواب نامه ی ما ناید

گفتم که بصبر آید، اما ناید!

هر کس که فرستمش من آنجا، ماند

وآنکس که فرستیش تو اینجا، ناید!

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۱

 

برف آمده و بیخته کافور به بید

یا گشته شکوفه از سر شاخ پدید؟!

یا دیده ی یعقوب زمین را کرده

نادیدن روی یوسف مهر سفید

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۲

 

تا در غم جانان، به لبم جان نرسید؛

آن درد که داشتم، به درمان نرسید

دردا که رسید با هزاران حسرت

جان بر لب و لب بر لب جانان نرسید!

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۳

 

دردی که به پای جبهه‌سای تو رسید

حاشا نه به پاداش جفای تو رسید

گویا به غلط رسید پای تو به چشم

وین درد ز چشم من به پای تو رسید

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۴

 

سلخ شعبان، میم بدریوزه رسید

از پیر مغان روزی هر روزه رسید

میگفت لبم، چون بلب کوزه رسید

روزی گذران خوش، که مه روزه رسید

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۵

 

با گل میگفت بلبلی زار و نزار

کآمد بچمن بهار و دل تنگ مدار

گل گفت: چو من بباد رفتم، تو بخاک

آید بچمن خواه خزانف خواه بهار!

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۶

 

میخانه، ز کارگاه مانی خوشتر

مینای می، از برد یمانی خوشتر

این آب، ز آتش جوانی خوشتر

این آتش، از آب زندگانی خوشتر

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۷

 

پیمانه ی ما پر از شراب اولیتر

این کشتی نوح است، در آب اولیتر

زین هستی و نیستی، بمستی رستم؛

در دیر خراب هم، خراب اولیتر

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۸

 

ای رفته سوی خلد، ز دامان پدر

وی داده بچنگ غم گریبان پدر

با اینهمه مهربانی آخر دیدی

با جان پدر چه کردی ای جان پدر؟!

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۹

 

ز آزردن جان خسته جانی بگذر

از قتل من پیر، جوانی بگذر!

شکرانه ی بازوی توانا، صیاد!

از کشتن صید ناتوانی بگذر!

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۰

 

امشب دارم بجان ز تن سوز دگر

و امروز بدل ناوک دلدوز دگر

ای وای اگر بمن ز هجران گذرد

چون امشب و امروز، شب و روز دگر!

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۱

 

این پرده که نقش چین خجل کرده نگر

زیبش ز بتان ناز پرورده نگر

خاموش، ازین بزم خوش آوازان بین

بی پرده پری رخان درین پرده نگر

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۲

 

آذر! دو جهان بدرگهش بنده نگر!

ز آن غمزه و خنده، کشته و زنده نگر!

صد زنده ازو کشته شود، غمزه ببین

صد کشته ازو زنده شود، خنده نگر!

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۳

 

آذر! آن شوخ را در اندیشه نگر!

دلباخته دلبر جفاپیشه نگر!

آن رخ که چو لاله بود، چون خیری بین

آن دل که چو سنگ بود، چون شیشه نگر!

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۴

 

چل سال، براه عاشقی کردم سیر

گفتم: شودم عاقبت کار بخیر

اکنون که باین روز فتادم، نالم

از چشم خوش تو، یا ز چشم بد غیر؟!

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۵

 

ای جود تو از ابر برآورده نفیر

هست از کرمت روی کریمان چو زریر

نگرفتم اگر زر از تو، عذرم بپذیر

هرکس به تو گفت ده، به من گفت مگیر

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۶

 

زآن د رچو روم، عاشق زاری کم گیر؛

از صید گه خویش، شکاری کم گیر

از رفتن چون منی، مرنجان خاطر؛

از گوشه ی آستان، غباری کم گیر!

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۷

 

از غالیه خاک این چمن بیخته گیر

ز آبش، بگلاب و مشک آمیخته گیر

صد گونه گل مرادش از هر گلبن

سر بر زده و شکفته و ریخته گیر

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۸

 

شب بیتو چو باشم، سحرم ناید باز

ور با تو نشینم، رسدم صبح فراز

در حیرتم از کار شب خود، کآن شب

چون با تو بود کوته و، چون بی تو دراز؟!

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۹

 

هر مرغ که نامه ی من از تیهو و باز

آرد سوی تو، ناید از آن کوی تو باز

راه عجبی فتاده ما را بمیان

کز یک طرف است بسته، از یک سو باز

آذر بیگدلی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۰
sunny dark_mode