گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱

 

ز بی‌دردان علاج درد خود جستن بدان ماند

که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقرب‌ها

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲

 

چند روزی پیش و پس شد ورنه از دور سپهر

بر سکندر نیز بگذشت آنچه بر دارا گذشت

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳

 

این رشته بی پیوند هر چند که یک تار است

در صومعه تسبیح است در میکده زنار است

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۴

 

یک قطره ز آب گرم و یک ذره وفا

در چشم و دلت خدای داناست که نیست

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۵

 

تو چون بهاری و گیتی چو باغ و ما چو درخت

به جز بهار که پوشد بر این درختان رخت

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۶

 

رشت هم نیک است کاو از حمار گم شده

ارغنون آید به گوش مالک ار چه منکر است

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۷

 

روحی فداک بی تو مرا کار مشکل است

بر خاطرم ز هجر تو این بار مشکل است

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۸

 

موی خوانم میان او اما

موی در این میان نمی گنجد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۹

 

بوستانش را آیفت ز بهن نرسد

دوستانش را آیفت به دشمن نرسد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۰

 

طراز خاتم شاهنشهی به لوح ابد

شد است یاتی من بعدی اسمه احمد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۱

 

همچو ملخی که شاخساری بخورد

وانگاه ورا به شاخ ساری بخورد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۲

 

آن روز که مه شدی نمی دانستی

کانگشت نمای عالمی خواهی شد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۳

 

نام محمودش که محمودست بشمر پس بگو

عاقبت محمود سوی احمد محمود شد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۴

 

قبله‌گاها سال و ماهت تا ابد فرخنده باد

دشمنت در گریه و لعل لبت در خنده باد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۵

 

حق تعالی مر ترا آورده از ایران پدید

همچو نادرشاه از افشار و تیمور از تتر

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۶

 

ای کودک نوزاده که پیران جهان را

تعلیم کنی دانش و تلقین کنی اسرار

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۷

 

می رسانم به عز عرض حضور

بنده ی زار مضطر مهجور

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۸

 

به غیر از غمزه و حسن و لطافت خوبرویان را

هزاران نکته می‌باید که جز عاشق نداند کس

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۹

 

گریه مینا، نگر به چشم ترش بین

ناله بربط شنو به داد دلش رس

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۰

 

از کلام و خنده دشنام و گله، ضرب و کنایت

شور و شیرین تند و تلخ و ترش و تیز است آن زبانش

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
۳