منوچهری » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲
چون قلم بست او میان در هجو تو لیکن دهانش
چون دوات از گفتههای خویشتن پر لوش باد
منوچهری » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳
هر که را شاه جهان بردارد و بنوازدش
در سخا گر قطرهای باشد چو صد دریا شود
آن نمیبینی که در باغ و چمن از خارها
در بهاران ز ابر نیسانی چه گل پیدا شود
منوچهری » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴
آهو با شیر کی تواند کوشید
جوجگک با باز کی تواند پرید
منوچهری » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵
زده به بزم تو رامشگران به دولت تو
گهی چکاوک و گه راهوی و گهی قالوس
منوچهری » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶
درع بش، آتش جبین، گنبد سرین و آتش کتف
مشک دم، عنبر خوی و شمشاد موی و سر و یال
منوچهری » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۸
آرغده بر ثنای تو جان منست از آنک
پروردهٔ مکارم اخلاق تو منم
منوچهری » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹
چو رستم گشت در کوشش، چو حاتم گشت در بخشش
چو لقمان گشت در حکمت، چو سلمان گشت در عرفان
منوچهری » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۰
مهرهٔ ناچخ بکوبد مهرههای گردنان
نشتر ناوک بکاود عرقهای سهمگین
منوچهری » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۱
نوآیین مطربان داریم و بربطهای گوینده
مساعد ساقیان داریم و ساعدهای چون فله
منوچهری » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۲
عجب دلتنگ و غمخوارم، ز حد بگذشت تیمارم
تو گویی در جگر دارم دو صد یاسیج گرگانی