گنجور

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - فضیلت و شرافت فقر

 

در حدود ری یکی دیوانه بود

سال و مه کردی به کوه و دشت گشت

در تموز و دی به سالی یک دو بار

جانب شهر آمدی از سوی دشت

گفتی ای آنانکه تان آماده بود

[...]

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - فضیلت و شرافت فقر

 

اندر آن سربرهنه جمعی را

بر سر از عرش سایبان بینی

و اندر آن پا برهنه قومی را

پای بر فرق فرقدان بینی

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - فضیلت و شرافت فقر

 

اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل

کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی

خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر

پای دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » اقسام احتیاج ها

 

جوینی که از سعی بازو خورم

به از میوه بر خوان اهل کرم

چو دلتنگ خفت آن فرومایه دوش

که بر سفره دیگران داشت گوش

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - ملکه قناعت

 

قناعت سر افرازد ای مرد هوش

سریر طمع برنیاید ز دوش

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - ملکه قناعت

 

کاسه چشم حریصان پر نشد

تا صدف قانع نشد پر در نشد

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - ملکه قناعت

 

به قناعت کسی که شاد بود

تا بود محتشم نهاد بود

وانکه با آرزو کند خویشی

افتد از خواجگی به درویشی

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - راه معالجه صفت حرص، و تحصیل قناعت

 

شحنه این راه چو غارت گر است

مفلسی از محتشمی بهتر است

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - راه معالجه صفت حرص، و تحصیل قناعت

 

آن شنیدستی که وقتی تاجری

در بیابانی بیفتاد از ستور

گفت چشم مرد دنیا دار را

یا قناعت پر کند یا خاک گور

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - راه معالجه صفت حرص، و تحصیل قناعت

 

قناعت توانگر کند مرد را

خبر کن حریص جهانگرد را

قناعت کن ای نفس بر اندکی

که سلطان و درویش بینی یکی

چو سیراب خواهی شدن ز آب جوی

[...]

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - راه معالجه صفت حرص، و تحصیل قناعت

 

ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم

با پادشه بگوی که روزی مقرراست

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » صفت چهارم - طمع و مفاسد آن

 

گر گدائی کنی از درگه آن کن باری

که گدایان درش را سر سلطانی نیست

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - فضیلت سخاوت

 

فریدون فرخ فرشته نبود

ز مشک و ز عنبر سرشته نبود

به داد و دهش یافت آن نیکوئی

تو داد و دهش کن فریدون توئی

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - فضیلت سخاوت

 

تو با خلق نیکی کن ای نیکبخت

که فردا نگیرد خدا بر تو سخت

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - فضیلت سخاوت

 

بیا تا خوریم آنچه داریم شاد

درم بر درم چند باید نهاد

درین باغ رنگین درختی نرست

که ماند از قفای تبر زین درست

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - علاج مرض بخل

 

زر از بهر خوردن بود ای پسر

برای نهادن چه سنگ و چه زر

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - علاج مرض بخل

 

خواه بنه مایه و خواهی بباز

کانچه دهند از تو ستانند باز

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - نکات و دقایق باطنی سخاوت

 

ای که چندین به هنرمندی خود مغروری

وای اگر بر تو گذارند دمی کار تو را

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علاج منت گذاشتن و ایذای فقیر

 

در سفالین کاسه رندان به خواری منگرید

کاین حریفان خدمت جام جهان بین کرده اند

ملا احمد نراقی
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۱۹
sunny dark_mode