گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰

 

خرد چون به جان و تنم بنگریست

از این هر دو بیچاره بر جان گریست

مرا گفت کاینجا غریب است جانت

بدو کن عنایت که تنت ایدری است

عنایت نمودن به کار غریب

[...]

۳۹ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱

 

چند گوئی که:چو ایام بهار آید

گل بیاراید و بادام به بار آید

روی بستان را چون چهرهٔ دلبندان

از شکوفه رخ و از سبزه عذار آید

روی گلنار چو بزداید قطر شب

[...]

۳۹ بیت
ناصرخسرو