گنجور

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

نیست دل مأیوس دارد در پی خود روز، شب

صبح نومیدی دمد هر چند آه سرد ما

چنگ خود ای زهره با خورشید پرداز و برو

دوست کی دارد طرب را جان غم پرورد ما؟

از خیال ما سعیدا فیض می بارد به خاک

[...]

۳ بیت
سعیدا
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۷

 

کسان که سود و زیان را در این جهان دانند

یقین قماش کفن به ز نقد جان دانند

ببر ز غیر و توانی دگر به خویش مدوز

که سود خویش در این باب در زیان دانند

[گذشتگی] است سعیدا متاع بالادست

[...]

۳ بیت
سعیدا
 

سعیدا » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴

 

ز ره رسید سعیدای دردمند و فقیر

به طوف مرقد اسحاق ابن ادهم شاه

اگر ملایکه را کار مشکلی افتد

ز روی عجز بیارند رو بر این درگاه

شبی به خاطرم الهام شد ز حضرت غیب

[...]

۳ بیت
سعیدا
 

سعیدا » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵

 

ز روح پاک تو امدادها طلب دارم

نه زاد راحله دارم نه قوت این راه

دگر ز حشمت و جاهت امید آن دارم

که زیر چتر تو باشد مرا به حشر پناه

به اختیار از این آستان نمی رفتم

[...]

۳ بیت
سعیدا