گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

هوای گلشن کویت نسیم باد بهار

گدیی خرمن مویت شمیم مشک تتار

مگر گشود در جان هوای آن سر کوی

که بوی عنبر سارا دمید از آن گلزار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

یقین که عارض و روی تو در دل خوبی است

که هست عاشق خونین جگر ازو افکار

شدست گرد رخت زلف از شکن خرمن

بخوشه چین تو مشک ختن کند ایثار

هنوز در حد چین است جعد طره تو

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

تویی که روز وصالم ز گریه زهر دهی

منم که خون خورم از آن دو لاله گون رخسار

اگر زکین کشدم غم گذار تا بکشد

تو جان دهی چو ببینیم یکنظر بردار

چو دیده ام برخت بیند و دعا خواند

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

مه وصال تو هر کس که یافت تا بابد

بصبر جسته و ما را کجاست صبر و قرار

نکو بمکر و بدستان کجا شود حالش

اگر وصال نیابد بدست این بیمار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

عجب تر این که ترا هست صد چو من مجنون

که از وفا بدرد رخت هستیش صد بار

منم که عالمی از دردمندیم سوزند

تویی که بر تو دعا دردمند لیل و نهار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

ربود نقش رخت هوش من چه گر در عشق

حریف نقد دو کون است عاشق دیدار

وجود من ز محبت از آن چو برق افروخت

که رنگ آن دورخ افروخت چهره چون گلنار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

زبسکه بوی تو آورده باد خاک رهش

ز شوق پای تو بوسید دل چو عاشق زار

نخورده باده بمستی شتافت در عشقت

کسی که پایه عشق از تو یافت مجنون وار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

دلم اگر همه شیرست بگذر از شمشیر

که خوار عاشق و غمخوارتست چون من خوار

کنون بعشق تو جیحون ز اشک خواهم ریخت

چو آب روی خود از گریه ریختم چو بحار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

یقین بلاغ من آنگه بود درست که شعر

بیان حال نماید به کلک سحر شعار

بیان حسن تو هر چند راغبم نکنم

که شوق آمده غالب بعقل دعوی دار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

از آن بسوخته مجمر صفت دلم محنت

که مجرمم من مست از شکایت دلدار

شکایتم که تو میسوزی از تغافل نیست

چنانکه زلف تو کند از تطاولم بن و بار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

دلم که ریش و جگر خون شدست از آن گرید

که شیر میشود از عشق دیده اش خونبار

رهین عشق دلم شد ز خنجر آهن

که سر نهاد بدامن مرا که آن بردار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

خراب گریه شدم آنچنان که دیده کنم

چو من که دیده جزاهای خویشتن بکنار

اگر چه زارتر از من کسی بدهر ندید

درونم اینهمه آه از چه دید آه از یار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

مگر که همدم اهل نظر ز عین وقار

بشمع عارض تو تافت تا فزود انوار

یقین که از نظر التفات بخت امشب

رخ چو لاله ات آمد مه تمام عیار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

دمید بر سمنت تا ز زلف و خط سنبل

مه من از شب زلفت نمود صبح قرار

برافکن از مه رخ پرده چاشت کن شامم

که بیشک آن مه رخ چاشت میکند شب تار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

از آن که درد تو دل داد خواه هر در کرد

ز درد و داوری دل بحق برم زنهار

قبول درد توام داد پایه اقبال

دل مرا بدر آورد دردت از ادبار

اهلی شیرازی
 
 
۱
۲
۳
۶