×
بابافغانی » دیوان اشعار » رباعیات مستزاد » شمارهٔ ۱
پیوسته مرا فلک جگر خون دارد
در سیر و سفر
گفتن نتوان که طالعم چون دارد
در خون جگر
دانی که چه حاصلم شود آخر کار
[...]
۴ بیت
بابافغانی » دیوان اشعار » رباعیات مستزاد » شمارهٔ ۲
از باد خزان درخت عریان گردید
چون قامت نی
وان گل که چو لاله بود ریحان گردید
کو ساغر می
از شعلهٔ شمع بود دل گرمی جمع
[...]
۴ بیت