گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۲۲
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب اول » فصل سیم

 

در دایره‌ای کامدن و رفتن ماست

او را نه بدایت نه نهایت پیداست

کس می‌نزند دمی درین عالم راست

کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست؟

۲ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب اول » فصل سیم

 

دارنده چو ترکیب طبایع آراست

باز از چه قبل فکندش اندر کم و کاست

گر زشت آمد پس این صور عیب‌گر است

ور خوب آمد خرابی از بهر چراست

۲ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب اول » فصل سیم

 

تا با غم عشق تو هم‌آواز شدم

صد باره زیادت به عدم باز شدم

زان سوی عدم نیز بسی پیمودم

رازی بودم کنون همه راز شدم

۲ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب اول » فصل سیم

 

با خودمنشین که همنشین رهزن تست

وز خویش ببر که آفت تو تن تست

گفتنی که ز من بدو مسافت چند است

ای دوست ز تو بدو مسافت من تست

۲ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » باب دوم در بیان مبدأ موجودات

 

فصل اول

۱ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » باب دوم در بیان مبدأ موجودات

 

زان می‌خوردم که یار من زان می‌خورد

او را رخ سرخ گشت و ما را رخ زرد

۱ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » باب دوم در بیان مبدأ موجودات

 

ما شیر و می عشق تو با هم خوردیم

با عشق تو در طفولیت خو کردیم

نی نی غلطم چه جای این است که ما

با عشق تو در ازل بهم پروردیم

۲ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » باب دوم در بیان مبدأ موجودات

 

گستاخ تو کرده‌ای مرا با لب خویش

ورنه من بیچاره چه مردان توام

۱ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » باب دوم در بیان مبدأ موجودات

 

عشق است که لذت جوانی ببرد

عشق است که عیش جاودانی ببرد

عشق ارچه که آب زندگانی دل است

لیکن ز دل آب زندگانی ببرد

۲ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » فصل دوم

 

گر دل بهوای لولیی برجوشد

صد ترک برو عرضه کنی ننیوشد

۱ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » فصل دوم

 

شمع ازلی، دل منت پروانه

جان همه عالمی، مرا جانانه

از شور سر زلف چو زنجیر تو خاست

دیوانگی دل من دیوانه

۲ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » فصل دوم

 

بیگانگیی نیست تومایی ما تو

سر جامه تویی و بن جامه ما

۱ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » فصل دوم

 

چندان نازست ز عشق تو بر سر من

کاندر غلطم که عاشقی تو بر من

یا خیمه زند وصال تو بر سر من

یا در سر این غلط شود این سر من

۲ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » فصل سیم

 

نظار گیان روی خوبت

چون در نگرند از کرانها

در آینه نقش خویش بینند

زین است تفاوت نشانها

۲ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » فصل سیم

 

عشق آمدو کرد عقل غارت

ای دل تو بجان بر این بشارت

ترک عجمی است عشق دانی

کز ترک عجیب نیست غارت

میخواست که در عبارت آرد

[...]

۴ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » فصل سیم

 

بوی جوی مولیان آید همی

بوی یار مهربان آید همی

۱ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » فصل سیم

 

بر یاد لبت لعل نگین میبوسم

آنم چو بدست نیست این میبوسم

دستم چو بدستبوس وصلت نرسد

میگویم خدمت و زمین میبوسم

۲ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » فصل سیم

 

عقل را با عشق کاری نیست زودش پنبه کن

تاچه خواهی کرد آن اشتردل جولاه را

عقل نزد عشق خود راهی تواند برد نه

نزد شاهنشه چه کار اوباش لشگر گاه را

۲ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » فصل سیم

 

گر عرض دهند عاشقانت را

هر ذره که هست در شمار آید

طاوس و مگس بیک محل باشد

چون باز غم تو در شکار آید

۲ بیت
نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » فصل سیم

 

الحق شگرف مرغی کز تو دو کون پر شد

نه بال باز کرده نه زاشیان پریده

۱ بیت
نجم‌الدین رازی
 
 
۱
۲
۳
۴
۲۲
 
تعداد کل نتایج: ۴۳۱