گنجور

 
سلمان ساوجی

خالت که بر آن عارض مهوش زده‌اند

یارب که چه دلگشا و دلکش زده‌اند

ای بس که در آرزوی رویت خود را

چشم و دل من بر آب و آتش زده‌اند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode