لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعیدا

عشق عالمسوز ما بر هم زند تدبیر را

جذبهٔ سرشار ما از هم کند زنجیر را

بسکه شورش در دماغ طفل ما جا کرده است

باز در پستان مادر می کند خون شیر را

گاه در عین جلا بر شعله می پیچد چو دود

می برد از نالهٔ ما آه ما تأثیر را

نیست بیجا در شکنج زلف، دل را جستجو

کعبه رو بیهوده کی سر می کند شبگیر را

کرد چاک سینهٔ ما قدر ابرو را بلند

می دهد زخم نمایان آبرو شمشیر را

سیر گلشن با می و شاهد کند کس را جوان

ورنه هر یک غنچه پیکانی است در دل، پیر را

می شود دل خون ز فکر خنجر مژگان او

سایهٔ آن زلف می پیچد به پا نخجیر را

چون رسد مژگان خونریزش مصور را به یاد

می کند بیدار از خواب عدم تصویر را

در خیال کعبهٔ دیدار و راه مشکلش

می کند یک رفتن از خود کار صد شبگیر را

بند نتوان کرد ای ناصح سعیدا را به پند

بارها دیوانهٔ ما کنده این زنجیر را

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
سعدی

با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را

جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را

من که با مویی به قوّت برنیایم ای عجب

با یکی افتاده‌ام کو بُگسلد زنجیر را

چون کمان در بازو آرد سروقدِ سیم‌تن

[...]

نظیری نیشابوری

دیدمش در دل نهفتم آه بی‌تأثیر را

در کمان از بس که دزدیدم شکستم تیر را

پای رفتن نیست زین بزمم که در بیرون در

بخت دارد در کمین هجر گریبان گیر را

خوشدل از غیرم که در بزم وصال او نیافت

[...]

کلیم

ضعف طالع برده از من قوت تدبیر را

برنتابد از خرابی خانه‌ام تعمیر را

گر چنین شاداب از خون شهیدان می‌شود

آب پیکان سبز خواهد کرد چوبِ تیر را

کی دگر از خانهٔ چشمم قدم بیرون نهی

[...]

صائب تبریزی

سهل مشمر همتِ پیرانِ با تدبیر را

کز کمان بال و پر پرواز باشد تیر را

دشمنِ خونخوار را کوته به احسان ساز، دست

هیچ زنجیری به از سیری نباشد شیر را

حسن را خطِ غبارش بی‌نیاز از زلف کرد

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

برق عشق آمد که سوزد خرمن تدبیر را

با گریبان کار افتد دست دامنگیر را

نام من در دفتر اهل شهادت داخل است

کرده ام روشن سواد جوهر شمشیر را

پاسبان مستی ما نیست غیر از تیغ عشق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه