اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۳ هستم به وصالِ دوست دلشاد امشب وز غصّهٔ هجر گشته آزاد امشب با یار نشسته و به دل می گویم یا رب که کلید صبح گم باد امشب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر از رسیدن به معشوق و شادی ناشی از آن سخن میگوید. او از آزادی از غم جدایی خوشحال است و در کنار یار خود نشسته و آرزو میکند که صبح (تجربههای سخت و غمانگیز) هرگز نرسد.
هوش مصنوعی: امشب با رسیدن به محبوبم خوشحال هستم و دیگر از غم دوری او رنجی ندارم.
هوش مصنوعی: نشستهام کنار یار و در دل از خدا میخواهم که شب را نمیخواهم و صبح را به تأخیر بیندازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هستم ز وصال دوست دلشاد امشب
وز غصۀ هجر گشته آزاد امشب
با یار نشسته و بغم می گویم
یا رب که کلید صبح گم باد امشب
هستم به وصال دوست دلشاد امشب
وز غصهٔ هجر گشته آزاد امشب
با یار بچرخم و دل میگوید
یارب که کلید صبح گم باد امشب
چون ساقی عشق سر خوش افتاد امشب
کرد از قفس وجودم آزاد امشب
تا صبح ابد مایه بیهوشی بود
هر جام نگاهی که به من داد امشب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.