مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۹ بگذشت سوار غیب و گردی برخاست او رفت ز جای و گرد او هم برخاست تو راست نگر نظر مکن از چپ و راست گردش اینجا و مرد در دار بقاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، سوار غیابی از جایی میرود و گردی به دنبالش برمیخیزد. شاعر میگوید که باید به جلو نگاه کرد و از چپ و راست غافل نشد، زیرا در اینجا گردش زندگی و موجودات در دنیای باقی است.
هوش مصنوعی: سوار ناشناسی از کنار ما گذشت و گرد و غباری را به همراه داشت. به محض اینکه او حرکت کرد، گرد و غبار ناشی از حرکتش نیز بلند شد.
هوش مصنوعی: به درست بنگر و به حواشی نپرداز، چرا که در اینجا真正 انسان در مسیر زندگی واقعی قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آزادی و عشق چون همی نامد راست
بنده شدم و نهادم از یکسو خواست
زین پس چونان که داردم دوست رواست
گفتار و خصومت از میانه برخاست
این کار نگر که از تو امروز مراست
بازار بهشتیان چنین باشد راست
نی بوسه فروشی تو به نرخی که سزاست
نی بوسه خری بدانچه در حکم رواست
گر نور فلک چو طبع ما گردد راست
در مدح تو از طبع سخن نتوان خواست
هر بیت که در مدح تو خواهم آراست
در خورد تو نیست بلکه در طاقت ماست
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
از بهر چه اوفکندش اندر کم و کاست
گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود
ور نیک نیامد این صور عیب که راست
گر خصم نخواست از حسد کار توراست
ایزد ملکا هر آنچه او خواست نخواست
امروز که راست این سعادت که تو راست
اقبال فزون گشته و خصمان کم و کاست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.