|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: پریر، ساقی، سوگند میخورد و میگفت که اگر به کسی باده دهد، دیگر عقلی برای او نمیماند و نمیتواند در جهان باقی بماند. این بیان نشاندهنده تأثیر عمیق شراب بر عقل و تصمیمگیری انسانهاست.
هوش مصنوعی: پریر، ساقی را قسم میدهد و میگوید که به حق دوستی و رفاقت مشتاقان، باید از می بنوشد.
هوش مصنوعی: اگر برای کسی در شهر و دیاری مینوشاوری کنم، بر من نخواهد بود که عقل و خرد را در دنیا باقی بگذارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای پیش کفت جود فلک زراقی
ابنای ملوک مجلست را ساقی
من بنده ز پای میدرآیم ز نیاز
دریاب که جز دمی ندارم باقی
گر دل گویم ز غایت مشتاقی
از دست بشد باده بیار ای ساقی
ور جان گویم در ره تو فانی شد
جان فانی شد کنون تو دانی باقی
ای خورده شراب از قدح مشتاقی
وقت است که معصیت کنی در باقی
بگذر زمی تلخ و حریف مُدبر
با خواجه حریف باش و با حق ساقی
زان ماه چهارده که بود اشراقی
گشتم زر ده دهی من از براقی
آن نیز ببرد از من تا هیچ شدم
ار ده ببرد چهار ماند باقی
فی القلب دم یسیل من آماقی
کی یظهر ما سترت من اشواقی
از قصه هجر و قصه مشتاقی
رمزی گفتم و قس علیه الباقی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.