گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
میبدی

این سوره سیزده آیت است و سیصد و چهل و هشت کلمه و هزار و پانصد حرف‌ جمله به مدینه فرو آمد باجماع مفسّران، و درین سوره سه آیت منسوخ است بجای خویش آن را شرح دهیم. و در بیان فضیلت آن ابی بن کعب روایت کند از

مصطفی (ص) قال: من قرأ سورة الممتحنة کان المؤمنون و المؤمنات له شفعاء یوم القیامة.

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ ابتدا این سوره در شأن حاطب بن ابی بلتعة فرود آمد مردی بود از جمله مهاجران و بدریان. چون رسول خدا (ص) عزم درست کرد که بغزاء اهل مکه شود، ساز واهبت آن کار پنهان میساخت، میخواست تا ناگاه و بیخبر فرا سرایشان شود، این حاطب ملطّفه‌ای نوشت باهل مکه که رسول خدا اینک عزم درست کرد که بجنگ شما آید، بر حذر باشید و این نامه بزنی داد، نام وی ساره: هی الّتی امر رسول اللَّه بقتلها یوم فتح مکه. گفته‌اند که: ده دینار بآن زن داد تا نامه باهل مکه رساند. جبرئیل (ص) مصطفی (ص) را از آنچه حاطب کرد، خبر داد. رسول علی (ع) را و زبیر را بر پی آن زن بفرستاد، گفت: «ائتو روضة خاخ فانّکم تجدون بها امرأة معها کتاب، فخذوه منها و خلّوا سبیلها و ان لم تدفعه الیکم فاضربوا عنقها».

روید تا بروضه خاخ آنجا زنی را دریابید که با وی نامه‌ای است. آن نامه از وی بستانید و زن را تعرّض مرسانید و اگر نامه ندهد، او را گردن زنید. رفتند تا بآن موضع و زن را دریافتند. و گفت: ما معی کتاب، با من هیچ نامه نیست. بجستند او را و نامه نیافتند. خواستند که باز گردند، علی (ع) گفت: و اللَّه ما کذّبنا رسول اللَّه (ص) و اللَّه لنخرجنّ الکتاب او لاضربنّک بالسیف.

آن زن بدانست که از دست ایشان نخواهد رست. نامه در میان گیسوی خود تعبیه کرده بود. بیرون آورد و بایشان داد. ایشان نامه بحضرت نبوّت آوردند. رسول خدا آن ساعت از نماز پیشین باز گشته بود. کس فرستاد و حاطب را برخواند و نامه بوی نمود. حاطب اقرار داد و عذر آورد که: یا رسول اللَّه و اللَّه ما کفرت منذ اسلمت و لا غششتک منذ نصحتک و لا احبتهم منذ فارقتهم و لکن لم یکن احد من المهاجرین الّا و له بمکة من یمنع عشیرته، و کنت غریبا فیهم و کان اهلی بین ظهرانیهم فخشیت علی اهلی فاردت ان اتّخذ عندهم یدا. و قد علمت انّ اللَّه تعالی ینزل بهم بأسه و انّ کتابی لا یغنی عنهم شیئا. رسول خدا (ص) عذر از وی بپذیرفت، و او را بآنچه گفت راست گوی داشت. عمر خطاب برخاست، گفت: دعنی یا رسول اللَّه اضرب عنق هذا المنافق، انّه قد خان اللَّه و رسوله. بگذار مرا یا رسول اللَّه تا این منافق را گردن زنم، که با خدای و رسول خیانت کرده رسول خدا از آن گفتار عمر در خشم شد، آن گه گفت: «و ما یدریک یا عمر؟ لعل اللَّه قد اطلع علی اهل بدر، فقال لهم: اعملوا ما شئتم فقد غفرت لکم، و هم اهل بدر و ما اهل بدر اهل بدر، و ما اهل بدر اهل بدر، و ما اهل بدر اهل بدر. فلا تقولوا لحاطب الّا خیرا فانزل اللَّه تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ.

ولد حاطب بن ابی بلتعة فی زمان رسول اللَّه (ص) و یروی عن عمر بن الخطاب، اصله من الازد و اعتقه عبید اللَّه بن حمید بن زهیر الّذی قتله علی (ع) یوم بدر کافرا، و کان حاطب یبیع الطعام و مات بالمدینة و صلّی علیه عثمان عفّان و هو ممّن حضر بیعة الرضوان. تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ ای تلقون الیهم اخبار النبی (ص) و سرّه بالمودّة الّتی بینکم و بینهم. و قیل: معناه تلقون الیهم المودّة و الباء زائدة، کقوله: «وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحادٍ» بظلم، ای الحاد. و القاء المودّة الیهم تقرّبهم الیهم بالمکاتبة.

وَ قَدْ کَفَرُوا الواو للحال. ای و حالهم انّهم. کفروا. بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یعنی القرآن و الرسول. یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ من مکة أَنْ تُؤْمِنُوا یعنی: لان تؤمنوا و بان تؤمنوا، کانّه قال: یفعلون ذلک لایمانکم باللّه.

إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فِی سَبِیلِی وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِی هذا شرط جوابه متقدّم. و التقدیر إن کنتم خرجتم اوطانکم للجهاد فی سبیلی و بطلب مرضاتی لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ. معنی اینست که: اگر بیرون آمدن شما از میان ایشان و بریدن شما از خان و مان خویش از بهر جهاد است، در راه من و جستن خشنودی من، پس دوستی مگیرید با دشمنان خویش و دشمنان من. تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَیْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ این سخن در هم پیوسته است، میگوید: در نهان با ایشان دوستی مینمائید و من میدانم آنچه شما نهان میدارید از دوستی ایشان و آنچه آشکارا میکنید از ایمان خویش. وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ الهاء راجعة الی الاتخاذ المنهی عنه، ای من یفعل ما نهیت عنه من موالاتهم. فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ ای زاغ عن الطریق المستقیم. میگوید: هر که آن کند که حاطب کرد، از شما پس از این، او از راه راست بر گشت و طریق ایمان گم کرد.

إِنْ یَثْقَفُوکُمْ ای یصادفوکم و یظفروا بکم. یَکُونُوا لَکُمْ أَعْداءً و لا ینفعکم القاء المودّة الیهم وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ بالقتل و الضرب.

وَ أَلْسِنَتَهُمْ بالشتم و السب. خبر میدهد ربّ العالمین که دوستی ایشان و تقرّب بایشان در آن نفع شما نیست، که اگر بر شما دست یابند و هر جای که شما را دریابند، ابقا نکنند هم دست گشایند بقتل و ضرب، و هم زبان گشایند بسبّ و شتم. وَ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ. کسا کفروا، و آن گه شما را دوست شوند که همچون ایشان کافر شوید. هذا کقوله: «وَ لَنْ تَرْضی‌ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصاری‌ حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» و قیل: من خالف عقده عقدک، خالف قلبه قلبک.

لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ الّذین بمکّة، و هم کفّار، ای لا یغنون عنکم من اللَّه شیئا و لا تهلکوا انفسکم بسبب من لا ینفعکم. یَوْمَ الْقِیامَةِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ قرأ عاصم و یعقوب یفصل بفتح الیاء و کسر الصاد مخففا و قرأه حمزة و الکسائی بضمّ الیاء و کسر الصّاد مشدّدا و قرأ ابن عامر بضمّ الیاء و فتح الصّاد مشددا و قرأ الباقون بضمّ الیاء و فتح الصاد مخفّفا. و المعنی یوم القیامة یحکم بینکم و قیل: یفرق بین الوالد و ولده و بین القریب و القریب فیدخل اهل طاعته الجنّة و اهل معصیته النار. وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ فیجازیکم باعمالکم.

قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ ای قدوة حَسَنَةٌ و سنّة حسنة. فِی إِبْراهِیمَ ای فی اقوال ابراهیم. «وَ الَّذِینَ مَعَهُ» من المؤمنین. إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ المشرکین إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ جمع بری کظریف و ظرفاء و بُرَآؤُا مِنْکُمْ ای من قرابتکم.

وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ من دون اللَّه کفرنا بکم» انکرنا دینکم و تبرّأنا منکم. «وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً

بالسیف و القلب. حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ لا شریک له فحینئذ نترک عداوتکم و نوالیکم.

این خطاب با حاطب است و با مؤمنان، ایشان را اقتدا میفرماید به ابراهیم خلیل که ابراهیم از مشرکان و قرابات کفّار بیزاری و دوری گزید. دانست که دشمنان‌اند و با ایشان دوستی نگرفت و قوله: إِلَّا قَوْلَ إِبْراهِیمَ هذا مستثنی من الاسوة، ای لا تقتدوا به فی استغفاره. لِأَبِیهِ فانّ اباه کان کافرا و ذلک الاستغفار کان عن موعدة وعدها اباه بأن یؤمن فلمّا علم انّه لا یؤمن امتنع من استغفاره و قوله: ما أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ یقول ابراهیم لابیه ما اغنی عنک و لا ادفع عنک عذاب اللَّه ان عصیته و اشرکت به و فی هذه الآیة دلالة بیّنة علی تفضیل نبیّنا محمد (ص) و ذلک انّه حین امر بالاقتداء به امر علی اطلاق و لم یستثن، فقال. ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ، فَانْتَهُوا و حین أمر بالاقتداء بابراهیم استثنی. قوله: رَبَّنا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنا. قیل: هذا من تمام کلام ابراهیم، و قیل: استیناف و معناه: قولوا ایّها المؤمنون رَبَّنا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنا فهو تعلیم منه سبحانه لهم کیف الثناء علیه، عَلَیْکَ تَوَکَّلْنا ای بک وثقنا. وَ إِلَیْکَ أَنَبْنا ای اقبلنا بالطاعة. وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ ای المرجع و المنقلب.

رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا ای لا تظهر هم علینا فیفتتنوا بذلک فیظنّوا أنّهم علی حقّ و نحن علی باطل و قال مجاهد: لا تعذّبنا بایدیهم و لا بعذاب من عندک، فیقولون: لو کان هؤلاء علی الحقّ ما اصابهم ذلک وَ اغْفِرْ لَنا استر لنا ذنوبنا. إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ ای الغالب القوی. الْحَکِیمُ: العالم.

لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِیهِمْ یعنی: فی ابراهیم و من معه من الاولیاء و الانبیاء.

أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ قدوة صالحة لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ ای یرجو ثوابه و یؤمّل لقاءه فی الیوم الآخر و یخشی البعث و الحساب. وَ مَنْ یَتَوَلَّ ای یعرض عن الایمان. فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ عن عباده الْحَمِیدُ المحمود فی ارضه و سمائه لا یلحقه شین من کفر الکافرین و انّما اعید ذکر الاسوة لانّ الاولی متعلّقة بالبراءة من الکفّار و من فعلهم. و الثانیة امر بالائتساء بهم لینالوا من ثوابهم ما نالوا او ینقلبوا الی الآخرة کانقلابهم و قیل: الاولی اسوة باقواله و الثانیة بافعاله. قیل لمّا نزلت هذه الآیات اظهر المؤمنون عداوة اقربائهم المشرکین فی اللَّه و تبرّؤا منهم، فعلم اللَّه شدّة وجد المؤمنین بذلک فانزل اللَّه سبحانه: عَسَی اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ ای من مشرکی مکة مَوَدَّةً یعنی: بان یهدیهم اللَّه للّذین فیصیروا لکم اولیاء و اخوانا ففعل اللَّه تعالی ذلک فاسلم کثیر منهم فصاروا لهم اولیاء و اخوانا و خالطوهم و ناکحوهم و قیل: الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ هو ابو سفیان بن حرب. و المودة مودّة الاسلام و تزویج ام حبیبة ابنته من رسول اللَّه (ص) و کانت ام حبیبة تحت عبید اللَّه بن جحش بن رباب و کانت هی و زوجها من مهاجرة الحبشة فتنصّر زوجها و حاولها ان تتابعه فأبت و صبرت علی دینها و مات زوجها علی النصرانیّة فبعث رسول اللَّه (ص) الی النجاشی فیها لیخطبها علیه، فقال النجاشی لاصحابه: من اولاکم بها؟ قالوا: خالد بن سعید بن العاص.

قال: فزوّجها من نبیّکم، ففعل و مهرها النجاشی اربع مائة دینار و ساق الیها مهرها.

عَسَی من اللَّه واجبة و هو للطمع و الرجاء، ای کونوا علی رجاء من ذلک. و قوله: وَ اللَّهُ قَدِیرٌ یعنی: علی ان یجعل بینکم و بینهم مودّة وَ اللَّهُ غَفُورٌ یعنی: لمعاصیهم اذا اسلموا: رَحِیمٌ یعنی: بالمؤمنین حیث ادخل اقرباءهم فی دینهم ثمّ رخص اللَّه عزّ و جل فی صلة الّذین لم یعادوا المؤمنین و لم یقاتلوهم و لم یخرجوهم فقال: لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ ای عن برّ الّذین. لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ای لم یوذوکم بمکة حتی اضطررتم الی الخروج منها أَنْ تَبَرُّوهُمْ فی موضع الخفض بدلا من الّذین و المعنی: لا ینهیکم اللَّه عن ان تبرّوا الّذین لم یقاتلوکم فی الدّین. وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ ای تحسنوا الیهم و تعطوهم ممّا تملکون من طعام و غیره قسطا و الاقساط ان تعطوهم مثل ما یعطون.

در سبب نزول این آیت علماء تفسیر مختلف‌اند. ابن عباس گفت: در شأن‌ خزاعة و بنی جذیمه و بنی مدلج فرو آمد که با رسول خدا (ص) عقد مصالحت بستند و عهد داشتند که قتال نکنند و رسول را و مؤمنان را نرنجانند و از مکه بیرون نکنند و دشمنان رسول را یاری ندهند. ربّ العالمین رسول را و مؤمنان را رخصت داد که با این قوم علی الخصوص هر چند که کافرانند اگر نیکویی کنید وصلت دهید و داد ایشان بایشان رسانید، شما را منع نیست و در آن نهی نیست. قتادة گفت: حکم این آیت بر عموم بود، هر کافر که با رسول قتال نکردید و مؤمنان را نرنجانیدید با ایشان پیوستن ببرّ وصلت رخصت بود، تا آیت آمد که: فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ الآیة... پس منسوخ شد و بقول قتادة این آیت منسوخ است و قیل: الآیة واردة فی شأن الّذین آمنوا و اقاموا بمکة و لم یهاجروا لما بهم من الضعف، و قیل: ارید بذلک النساء و الصبیان، و قیل: نزلت فی اسماء بنت ابی بکر و ذلک انّ امّها قتیلة بنت عبد العزّی قدمت علیها المدینة بهدایا و هی مشرکة، فقالت اسماء: لا اقبل منک هدیّة و لا تدخلین بیتی حتی استأذن رسول اللَّه. فسألت لها عائشة رسول اللَّه (ص) فأمرها ان تقبل هدیّتها و تحسن الیها ثمّ ذکر الّذین نهاهم عن صلتهم فقال: إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی‌ إِخْراجِکُمْ و هم کفّار مکة الّذین ألجئوکم الی الهجرة من مکة أَنْ تَوَلَّوْهُمْ یعنی: ینهیکم عن ان تتولّوهم بالنصر و المودّة و البرّ و الصلة.

وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ بالمودّة و بمکاتبة سرّ النبی (ص). فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ المستوجبون لعذاب اللَّه. قال بعض المفسرین: نسخت الآیة الاولی بهذه الآیة و نسخ معنی الآیتین بآیة السیف.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ ای شما که مؤمنانید، چون زنان مهاجرات بشما آیند، از مکه هجرت کنند به مدینه.

فَامْتَحِنُوهُنَّ ایشان را امتحان کنید، حال ایشان و سبب آمدن ایشان بتحقیق بازدانید. امتحان، بقول بعضی مفسّران آنست که: رسول خدا ایشان را سوگند دادی‌ که نه بغض شوهر را آمد و نه نشوز و نه غیرت را و نه عشق و هوای مردی را و نه رغبت بدنیا و التماس مرادی را و نه مجرّد دوست داشت زمین مدینه را، بلکه دوست داشت دین اسلام را هجرت کرد و دوستی خدای و رسول را و جز رضای خدای و رسول و رغبت بدین اسلام او را مرادی دیگر نیست. بقول بعضی امتحان آنست که بزبان بگفتی: «اشهد ان لا اله الّا اللَّه و انّ محمدا عبده و رسوله». رب العالمین گفت: چون این سوگند یاد کرد و امتحان حاصل شد، از وی بظاهر بپذیرید و حقایق باطن و ضمیر دل باللّه افکنید که شما را بآن راه نیست و جز اللَّه بآن عالم نیست.

اینست که گفت: اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمانِهِنَّ آن گه گفت: فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ چون از ایشان بدانستید بدلایل ظاهر که مؤمنات‌اند و هجرت ایشان از بهر خدای و رسول است، فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ ایشان را فا کافران مدهید که نه زن مسلمانان حلالست مرد کافر را، و نه مرد کافر زن مسلمان را حلالست. این آیه در شأن زنی فرود آمد نام وی سبیعة بنت الحارث الاسلمیة که از شوهر خویش بگریخت سال حدیبیة و هجرت کرد. رسول خدا او را امتحان کرد، چنان که اللَّه فرموده و او را مؤمنه یافت. شوهر وی آمد صیفی بن الواهب گفت: یا محمّد ردّ علیّ امرأتی. زن من با من فرست که تو در صلح حدیبیة با ما چنان شرط کردی که هر که آن ما بتو آید با ما فرستی. رسول خدا گفت: این شرط کرده‌ام در مردان نه در زنان که زنان گرویده بهیچ حال کافران را نشایند و ایشان را حلال نباشند و این آیت بر وفق این حکم فرو آمد. پس رسول خدا بفرمود تا کاوین که آن شوهر کافر به سبیعة داده بود، با وی دادند. اینست که ربّ العالمین گفت: وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا یعنی: اعطوا الزوج الکافر ما انفق علیها من المهر. قیل: ان لم یوجد لها مال فی الحال یؤخذ من المؤمن الّذی یرید التزوّج بها مقدار ذلک المهر و یردّ علی الکافر. فان لم یتزوّج بها احد من المؤمنین کان سبیلها سبیل المعسر بالدین الی ان یجد میسرة. و یقال: تزوّج سبیعة عمر بن الخطاب.

وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ ای لا جناح فی نکاح المهاجرات. إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ مهورهن و ایتاء المهر لیس بشرط لتحلیلها کما انّ ذاک لیس بشرط فی المؤمنات فی قوله: «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً» لکنّه جث علی اتیانهنّ مهورهنّ اذا طالبن بها.

و قیل: نزلت هذه الآیة فی امّ کلثوم بنت عقبة بن ابی معیط جاءت مهاجرة فی عام الهدنة فجاء اخواها رسول اللَّه (ص) یستردّ انها فنزلت هذه الآیة، قوله: و لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ قرأ ابو عمرو و یعقوب بالتشدید و الآخرون بالتخفیف، معنا هما واحد.

و العصمة الامساک و الکف و هی ها هنا حرمة النکاح، یعنی: اذا تباینت الادیان فقد انقطعت العصمة، و اصل العصمة الحبل، یقال لکل ما امسک شیئا عصمة ای من اسلم و بقیت امرأته کافرة او اسلمت المرأة و بقی الزوج کافرا فقد انقطعت العصمة و لا تمسکوا بها فلا حرمة لها و الْکَوافِرِ طائفتان من النساء طائفة قعدت عن الهجرة و ثبتت علی الکفر و طائفة ارتدّت عن الهجرة و لحقت بازواجها الکفّار. قال الزهری: لمّا نزلت هذه الآیة طلق عمر بن الخطاب امرأتین کانتا له بمکة مشرکتین احدیهما بریعة بنت ابی امیة ابن المغیرة فتزوّجها بعده معاویة بن ابی سفیان و هما علی شرکهما بمکة. و الأخری امّ کلثوم بنت عمرو الخزاعیة امّ عبد اللَّه بن عمر فتزوّجها ابو جهم بن حذافة و هما علی شرکهما و کانت اروی بنت ربیعة بن الحارث بن عبد المطلب تحت طلحة بن عبید اللَّه فهاجر طلحة و هی بمکة علی دین قومها ففرّق الاسلام بینهما حین نهی عن التمسک بِعِصَمِ الْکَوافِرِ ثمّ تزوّجها خالد بن سعید بن العاص بالاسلام و کانت ممّن فرّ الی رسول اللَّه (ص) من نساء الکفّار فحبسها و زوّجها خالد بن سعید بن العاص.

قال الشعبی و کانت زینب بنت رسول اللَّه امرأة ابی العاص بن الربیع اسلمت و لحقت بالنبی (ص) فی المدینة و اقام ابو العاص بمکة مشرکا ثمّ اتی المدینة و اسلم فردّها علیه رسول اللَّه (ص). وَ سْئَلُوا ایّها المؤمنون. ما أَنْفَقْتُمْ ای ان لحقت امرأة منکم بالمشرکین مرتدّة فاسئلوا ما انفقتم من المهر ممّن تزوّجها منهم اذا منعوها.

وَ لْیَسْئَلُوا یعنی: المشرکین الّذین لحقت ازواجهم بکم. ما أَنْفَقُوا من المهر ممّن تزوّجها منکم. ذلِکُمْ حُکْمُ اللَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فیه فاحکموا. وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بمصالح امورکم حَکِیمٌ فیما امرکم به من التسویة و العدل. قال الزهری: و لولا الهدنة و العهد الّذی کان بین الرسول اللَّه (ص) و بین قریش یوم الحدیبیة لامسک النساء و لم یردّ الیهم صداقا و کذلک کان یصنع بمن جاءه من المسلمات قبل العهد فلمّا نزلت هذه الآیة اقرّ المؤمنون بحکم اللَّه عزّ و جل و ادّوا ما امروا به من نفقات المشرکین و ابی المشرکون أن یقرّوا بحکم اللَّه تعالی فیما امر من اداء النفقات المسلمین فانزل اللَّه عزّ و جل.

وَ إِنْ فاتَکُمْ شَیْ‌ءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ إِلَی الْکُفَّارِ فاتکم ای ذهب عنکم شی‌ء، ای احد و کذلک قرأ ابن مسعود: فَعاقَبْتُمْ و قرئ فعقبتم أی غزوتم بعقب ذلک فغنمتم فَآتُوا الَّذِینَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ الی الکفار منکم مِثْلَ ما أَنْفَقُوا علیهنّ من الغنائم الّتی صارت فی ایدیکم من اموال الکفّار، و قیل: معناه فعاقبتم المرتدّة بالقتل. قال ابن عباس و کان جمیع من لحق بالمشرکین من نساء المؤمنین المهاجرین راجعة عن الاسلام ستّ نسوة فاعطی رسول اللَّه (ص) ازواجهنّ مهور نسائهم من الغنیمة.

وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ. اختلف القول فی أنّ ردّ مهر من اسلمت من النساء الی ازواجهنّ کان واجبا او مندوبا، و اصله انّ الصلح هل کان وقع علی ردّ النساء؟

فیه قولان: احدهما انّه وقع علی ردّ الرجال و النساء جمیعا لما روینا انّه لا یأتیک منّا احدا لا رددته ثمّ صار الحکم فی ردّ النساء منسوخا بقوله: فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفَّارِ فعلی هذا کان ردّ المهر واجبا. القول الآخر: انّ الصلح لم یقع علی ردّ النساء لانّه‌

یروی علی انّه لا یأتیک منّا رجل و ان کان علی دینک الّا رددته فعلی هذا کان ردّ المهر مندوبا

و ذهب بعض الفقهاء الی أنّ هذه احکام تبعت الهجرة و الهدنة الّتی کانت بینهم فلمّا انقضت زالت تلک الاحکام و نسخت.

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ سمّیت البیعة لانّ المبایع یبیع نفسه بالجنّة و منه قوله عزّ و جلّ: إِنَّ اللَّهَ اشْتَری‌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ.

قیل: کان النبی (ص) اذا بایع النساء وضع قدحا من الماء فکان یضع یده فیه ثمّ یأمرهنّ ان یغمسن ایدیهنّ فیه. و قیل: نزلت هذه الآیة یوم فتح مکة

لمّا فرغ رسول اللَّه (ص) من بیعة الرجال و هو علی الصفا و عمر بن الخطاب اسفل منه و هو یبایع النساء بأمر رسول اللَّه یأخذ ایدیهنّ فوق ثیابه و یبلغهنّ عنه و ما کان رسول اللَّه (ص) یأخذ بید امرأة عند البیعةو قیل: امر اخت خدیجة خالة فاطمة فبایعت النساء و کانت هند بنت عتبة بن ربیعة امرأة ابی سفیان بن حرب فی جملتهن متنقّبة متنکّرة مع النساء خوفا من رسول اللَّه ان یعرفها فقال النبی (ص) ابایعکن عَلی‌ أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً فرفعت هند رأسها و قالت و اللَّه انّک لتأخذ علینا امرا ما رأیناک اخذته علی الرجال و بایع الرجال یومئذ علی الاسلام و الجهاد فقط. فقال رسول اللَّه (ص): «انّک لهند بنت عتبه» قالت: نعم فاعف عمّا سلف عفا اللَّه عنک، تعنی ما صنعت بحمزة. فقال رسول اللَّه: «ابایعکنّ أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً قالت من الشرک فررنا الیک فما اشرکنا منذ اسلمنا.

فقال رسول اللَّه: وَ لا یَسْرِقْنَ فقالت هند. انّ ابا سفیان رجل شحیح و انّی آخذ من ماله ما یکفینی و ولده. فقال رسول اللَّه: «بالمعروف»

و قیل: کان ابو سفیان واقفا هناک، فقال: نعم ما اصبت شیئا فیما مضی و فیما غبر فهو لک حلال و قال صلّی اللَّه علیه و سلم: وَ لا یَزْنِینَ فقالت: هند و هل تزنی الحرة؟ فقال صلّی اللَّه علیه و سلّم «لا و اللَّه ما تزنی الحرّة».

فقال رسول اللَّه: وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ یعنی: وأد البنات مخافة الفقر، فقالت هند: نحن ربّیناهم صغارا و انتم قتلتموهم کبارا، فانتم اعلم و هم. فضحک عمر و ضحک رسول اللَّه من قولها و کان قد قتل ابن لها یوم بدر، یقال له حنظلة بن ابی سفیان فقال رسول اللَّه: وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَ‌ یعنی: الکذب و النمیمة و المشی بالسعایة یختلقنّه من تلقاء انفسهنّ. قالت: هند: و اللَّه انّ البهتان لقبیح و انّک لا تأمرنا الّا بالرشد و مکارم الاخلاق. و قیل: المراد بالبهتان هاهنا ان تلتقط مولودا و تقول لزوجها: هذا ولدی منک، فهو البهتان المفتری. بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ لانّ الولد اذ اوضعته الامّ سقط بین یدیها و رجلیها. وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ‌

ای فی کلّ امر وافق طاعة اللَّه و فی کلّ امر فیه رشدهنّ. قال سعید بن المسیّب و الکلبی و عبد الرحمن بن زید: هو النهی عن النوح و الدعاء بالویل و تمزیق الثوب و نتف الشعر و حمش الوجه و ان لا تحدث المرأة الرجال الّا ذا محرم و لا تخلو برجل عیر ذی محرم و لا تسافر الّا مع ذی محرم.

روی انّ خولة بنت الحکم الانصاریة السلمیة قالت: یا رسول اللَّه مات لی اخ، فنحت علیه فاسعدتنی امرأة، و قد مات لها اخ أ فتأذن لی ان اذهب فاسعدها علی النوح ثمّ امسک؟ فقال رسول اللَّه: «لا تفعلی! فما زالت تراجعه حتی اذن لها و قال اذهبی فاسعدیها لم امسکی»

روی ابو مالک الاشعری عن النبی (ص) قال: «اربع فی امّتی من امر جاهلیة لا یترکونهنّ: الفخر بالاحساب، و الطعن فی الانساب و الاستسقاء بالنجوم و النیاحة»

و قال صلّی اللَّه علیه و سلّم: «النائحة اذا لم تتب قبل موتها تقام یوم القیامة علیها سربال من قطران و درع من جرب»

و قال: «لیس منّا من ضرب الخدود و شقّ الجیوب و دعا بدعوی الجاهلیة».

و قال صلّی اللَّه علیه و سلّم: «هذه النوائح یجعلن یوم القیامة صفّین: صفّا عن الیمین و صفّا عن الیسار و ینبحن کما تنبح الکلاب»

و روی انّ عمر بن الخطاب رضی اللَّه عنه سمع نائحة فاتیها فضربها حتی وقع خمارها عن رأسها فقیل: یا امیر المؤمنین! المرأة قد وقع خمارها! قال: انّها لا حرمة لها.

قوله تعالی: فَبایِعْهُنَّ ای اذا بایعنک فبایعهنّ. وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ.

قالت عائشة: کان النبی (ص) یبایع النساء بالکلام بهذه الآیة: «لا تشرکوا باللّه شیئا»

قالت: و ما مسّت ید رسول اللَّه ید امرأة الّا امرأة یملکها. و قالت امیمة بنت رقیقة بایعت رسول اللَّه فی نسوة فقال فیما استطعتنّ و اطقتنّ؟ فقلت رسول اللَّه ارحم بنا من انفسنا! قلت: یا رسول اللَّه صافحنا. فقال: «انّی لا اصافح النساء انّما قولی لامرأة کقولی لمائة امرأة».

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای گرویدگان! لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ و هم الیهود و ذلک انّ ناسا من فقراء المسلمین کانوا یخبرون الیهود باخبار المسلمین و یتواصلونهم فیصیبون بذلک من ثمارهم فنهاهم اللَّه سبحانه عن ذلک. قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ یعنی: هؤلاء الیهود یئسوا من الآخرة بأن یکون لهم فیها ثواب و خیر کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ الّذین ماتوا و صاروا فی القبور من ان یکون لهم حظّ و ثواب فی الآخرة و قیل: کما یئس الکفّار الّذین فی القبور من رحمة اللَّه و قیل: کما یئس الکفّار الّذین فی الاحیاء من المقبورین ان یرجعوا الیهم.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode