گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ» رجع الکلام الی عدّ النّعم، لختی نعمتها که بندگان را داد در آیات پیش بر شمرد، آن گه عارض در میان آمد باز دیگر بار سخن با حصر نعمت برد و نیکیها که با بنده کرده در ابتدای آفرینش وی «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ» کسایی امّهاتکم بکسر الف و فتح میم خواند، حمزه بکسر الف و میم خواند امّهاتکم و وجه کسر همزه آنست‌ که ما قبل آن مکسور است چون حرکت ما قبل کسره بود همزه را نیز مکسور کردند اتباع را و امّا کسر میم در قراءت حمزه هم اتباع راست، اتبع حرکة المیم حرکة الهمزة، باقی قرّاء امّهاتکم بضم الالف و فتح میم خوانند و هو الاصل، و امّهات اصلها أمّات فزیدت الهاء فیها للتّأکید کما زادوها فی: اهرقت الماء، و اصله: ارقت. و قیل زیدت الهاء فرقا بین امّهات النّاس و أمّهات البهائم، و امّهات جمع امّ و قد جاء فی الواحدة امّهة، «لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ» ای اخرجکم جهالا غیر عالمین مع توفّر اداة العلم من السّمع و البصر و الفؤاد، اللَّه تعالی شما را از شکمهای مادران بیرون آورد، نادانان که هیچیز نمی دانستید و نیک و بد خود نمی‌شناختید، اگر چه شما را سمع و بصر و دل داد در شکم مادران، لکن نادانان بیرون آمدید و اللَّه تعالی شما را علم داد و دانش و تمییز تا نیک و بد بشناختید و نادانسته دریافتید، آن گه گفت: «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» این بآن کرد تا سپاس دارید و نعمت وی بر خود بشناسید و آن را شکر کنید. و قیل تمّ الکلام علی قوله: «لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً» ثمّ استأنف فقال: «وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ» ای جعلها بحیث تنتفعون بها، «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» ما انعم به علیکم.

«أَ لَمْ یَرَوْا» قرأ ابن کثیر و عامر و حمزه و یعقوب بالتّاء علی الخطاب و الباقون بالیاء علی الغیبة، «إِلَی الطَّیْرِ» جمع طایر، «مُسَخَّراتٍ» لامر اللَّه. و قیل مذللات «فِی جَوِّ السَّماءِ» قال قتادة: جوّ السّماء کبد السّماء، و قیل هو الهواء البعید من الارض. و قیل جوّ السّماء هو السّماء، «ما یُمْسِکُهُنَّ» فی الهواء عن السّقوط بلا عماد، «إِلَّا اللَّهُ» قال الکلبی ما یمسکهنّ عن ارسال الحجارة علیکم الّا اللَّه، «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» جمع آیات، لقوله: «مُسَخَّراتٍ» معنی آیت آنست که این مشرکان و کفره قریش که رستاخیز را منکراند در ننگرند درین آیت قدرت شواهد فطرت که می‌نمائیم از این بغاث مرغان که در هوا میان آسمان و زمین از پر زدن و ایستاده معلّق در هوا بی پیوندی بداشته، که نگه می‌دارد ایشان را تا بنیوفتند؟ مگر اللَّه تعالی، مؤمن که بچشم عبرت نگرد داند که آن مسخر را مسخری است و آن مدبر مدبری.

«وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً» موضعا تسکنون فیه فتسکنون من الحر و البرد و یستر عوراتکم و حرمکم هر کسی را خانه وی آرامگاه وی کرد و دل آرام وی ساخت، از اینجا گفته‌اند: لو لا حبّ الاوطان لهلکت بلاد السّوء و ذلک انّه خلق الخشب و المدر و الالة التی تمکن بها تسقیف البیوت، آب و گل و سنگ و کلوخ و چوب بیافرید و در دست ایشان نهاد تا از آن خانه ساختند، «وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ» یعنی النّطوع و الادم، «بُیُوتاً» هی القباب و الخیام، «تَسْتَخِفُّونَها» تجدونها خفیفة و یخفّ علیکم حملها و نقلها، «یَوْمَ ظَعْنِکُمْ» بفتح العین قرأها حجازی و بصری و قرأ الباقون: ظعنکم باسکان العین و هما لغتان ظعن یظعن ظعنا و ظعنا یعنی وقت خروجکم فی اسفارکم، «وَ یَوْمَ إِقامَتِکُمْ» فی دیارکم و منازلکم ای لا تثقل علیکم فی الحالتین. و قیل معناه کما جعل لکم بیوتکم سکنا، «یَوْمَ إِقامَتِکُمْ» مفسران گفتند یوم اینجا بمعنی حین است چنانک در سوره الانعام گفت: «یَوْمَ حَصادِهِ» ای حین حصاده، و در سوره مریم گفت: «وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ»

ای حین ولد و حین یموت و حین یبعث حیّا، فکذلک یوم ظعنکم و یوم اقامتکم ای حین ظعنکم و حین اقامتکم، «وَ مِنْ أَصْوافِها» الضّائنة، «وَ أَوْبارِها» الإبل، «وَ أَشْعارِها» الماعزة، «أَثاثاً» متاع البیت اثاث نامی است قماش خانه را چون پلاس و جوال و توره و رسن و گلیم و کلاه و مهار و افسار و مانند آن، و سمّی اثاثا لکثرتها و کلّ کثیر اثیث، «وَ مَتاعاً» یتمتّعون به، «إِلی‌ حِینٍ» البلی، و قیل الی حین یعنی الی الموت.

«وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالًا» یعنی الأبنیة للسّکن و الشّجر للسّابلة و اکنان الجبال للرّاعی و الصّائد، «أَکْناناً» جمع کن و هو ما سترک من کهف و غار، یقال لولا ظلّ هذه الاشیاء لم یکن للحیوان فی الارض قرار، «وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرابِیلَ» کلّ ما یلبس من ثوب او درع او جوشن او غیره فهو سربال قال اللَّه تعالی: «سَرابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ». و قیل السربال القمیص خاصّة، «تَقِیکُمُ الْحَرَّ» قال قتاده یعنی قمیص الکتان. و قیل ملابس تدفع عنکم الحرّ و البرد و لم یذکر البرد لدلالة الحال علیه فانّ ما وقی من الحرّ فقد یقی من البرد، «وَ سَرابِیلَ تَقِیکُمْ بَأْسَکُمْ» یعنی الدّروع التی تدفع عنکم شدّة الطّعن و الضرب و الرّمی فی الحرب. قیل انّما خوطبوا بما یعرفون، قال اللَّه عزّ و جلّ: «وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبالِ أَکْناناً» و ما جعل لهم من السّهل اکثر و اعظم لکنّهم کانوا اصحاب جبال، و قال عزّ و جلّ: «سَرابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ» و ما یقی البرد اکثر لکنّهم کانوا اصحاب حرّ، «کَذلِکَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ» درین آیات نعمتهای خود که ایشان را داده بر ایشان شمرد، آن گه گفت چنانک این چیزها شما را آفریدم و منافع آن شما را پیدا کردم هم چنان تمام کنم هر چه شما را بدان حاجتست از نعمت دنیا ای اهل مکّه، «لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ» تؤمنون و تخلصون له العبادة.

«فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ الْمُبِینُ» میگوید ای محمّد اگر ایشان پس ازین بیان روی گردانند از اسلام و ایمان، بر تو بیش از آن نیست که رسالت ما بگزاری و آیات و معجزات که دلائل نبوّت‌اند بنمایی، اگر نگروند، بر تو ملامت نیست و از کفر و جحود ایشان بر تو هیچیز نیست، قیل نسختها آیة السّیف.

قوله: «یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ» ای الکفّار یقرون بانّ النعم کلّها من اللَّه تعالی، «ثُمَّ یُنْکِرُونَها» باضافتها الی شفاعة الاصنام کافران می‌دانند که نعمت همه از خدای تعالی است و آفریدگار و روزی گمار خدا است و اقرار باین می‌دهند امّا می گویند که بشفاعت بتان این نعمت بما می‌رسد و سپاس داری بتان می‌کنند، پس آن اقرار بکار نیست که آزادی و سپاس داری منعم بآن نیست و چون شکر و آزادی با آن نیست گویی که نه اللَّه تعالی را منعم می‌دانند، اینست معنی انکار ایشان که ربّ العزّه گفت: «ثُمَّ یُنْکِرُونَها وَ أَکْثَرُهُمُ الْکافِرُونَ» یعنی و کلّهم الکافرون الجاحدون.

و قیل انّما قال: «وَ أَکْثَرُهُمُ» لان فیهم الصّبیّ و المؤف. و قیل: «یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ» یعنی امر النبی (ص) انّه حقّ ثمّ ینکرونها بتکذیبهم. و قیل هو قول الرّجل لولا فلان لکان کذا و کذا، اهل معانی گفتند نه هر چه عامّه مردم آن را نعمت شمرند آن‌ نعمتست بلکه این باختلاف طباع و تفاوت اغراض مردم بگردد و بر جمله هر چه اللَّه تعالی آفرید از بهر مردم از چهار قسم بیرون نیست، یک قسم آنست که هم درین جهان پسندیده است و سودمند و هم در آن جهان و آن علمست و خلق نیکو، دانایی و خوش خویی و درین جهان بحقیقت نعمت اینست و همه دلها و طبع‌ها گواهی دهند که چنین است. دیگر قسم آنست که هم درین جهان زیان کارست هم در آن جهان و آن نادانیست و بدخویی که همه طبعها ازو رمیده و بنزدیک عاقلان نکوهیده.

دیگر قسم آنست که درین جهان ازو آسایش است و راحت و در آن جهان رنج و محنت و آن نعمت و زینت دنیاست و استمتاع بآن، هر چه جاهلانند آن را نعمت شمرند و عاقلان آن را بلاء و عقوبت دانند، و یشهد لذلک قوله: «فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا» مثال این عسل است که درو زهر بود، جاهل ظاهر آن بیند، نعمت شمارد، و عاقل تعبیه آن شناسد، بلا داند.

چهارم قسم آنست که درین جهان ازو رنج است و دشخواری و در آن جهان همه راحتست و شادی و آن طریق ریاضت و مجاهدتست و مخالفت شهوت، مرد بی حاصل و جاهل رنج نقدی بیند، بلا شمرد، باز عارف دین‌دار آن را عین نعمت شمرد که تعبیه آن بحقیقت شناسد، همچون داروی تلخ بنزدیک بیمار نقدی با رنج است، امّا راحت شما و صحّت در پی آنست، و این رنج در راه آن نعمت نه گرانست.

«وَ یَوْمَ نَبْعَثُ» ای و انذرهم یوم نحشر، «مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً» یعنی الانبیاء یشهدون علی الامم بما فعلوا، «ثُمَّ لا یُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا» فی الکلام و الاعتذار. و قیل لا یسمع عذرهم، «وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ» العتبی الرّضا، یعنی لا یطلب منهم ان یرجعوا الی ما یرضی اللَّه لانّ الآخرة لیست بدار تکلیف و لا یترکون فی الرّجوع الی الدّنیا فیتوبوا. و قیل «وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ» ای و لا هم یقالون، ای ان سألوا الاقالة لم یجابوا الی ذلک.

«وَ إِذا رَأَی الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ» ای و اذا عاین الذین کفروا عذاب اللَّه، «فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ» بالعذر، «وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ» ای و لا هم یؤخرون لانّه فات وقت التّوبة و بقی وقت الجزاء علی الاعمال.

«وَ إِذا رَأَی الَّذِینَ أَشْرَکُوا شُرَکاءَهُمْ» اوثانهم الّتی عبدوها من دون اللَّه.

و قیل اضاف الشّرکاء الیهم لانّهم قالوا هم شرکاء اللَّه، «قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذِینَ کُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ» آلهة معنی آنست که ربّ العزّه روز قیامت بتان را و بت پرستان را همه بینگیزاند و بدوزخ فرستد، کافران چون معبودان خود را بینند ایشان را بشناسند و گویند: «هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذِینَ کُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ» این القا فعل شرکا است یعنی که آن بتان جواب دهند و گویند: «إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ» فی تسمیتنا آلهة ما دعوناکم الی عبادتنا و لا علمنا بعبادتکم ایّانا شما دروغ می‌گفتید که ما را خدایان خواندید که ما شما را بر عبادت خود نخواندیم و نه از عبادت شما خود خبر داریم و این از بهر آن گویند که ایشان جماد بودند، نه عابد را شناختند و نه از عبادت ایشان خبر داشتند، آن گه فضیحت ایشان ظاهر کرد بآنک عبادت چیزی می‌کردند مرده، جمادی بی خبر، و روا باشد که این بر عیسی و عزیز علیهما السّلام نهند، و من عبد من الملائکة لمّا رأوهم فی الجنّة و هم فی النّار قالوا هذه المقالة فاجابوهم بانّکم کاذبون فی قولکم انّا دعوناکم الی عبادتنا و الاشراک باللّه. و هذا کقوله تعالی: «سَیَکْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ».

«وَ أَلْقَوْا إِلَی اللَّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ» روا باشد که این هم فعل شرکا بود یعنی که خویشتن را فرا دست اللَّه دهند و ببندگی اقرار دهند گویند ما خدایان نبودیم که ما ترا بندگان بودیم، چنانک جای دیگر گفت: «ما کانَ یَنْبَغِی لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِکَ مِنْ أَوْلِیاءَ». و روا باشد که فعل کافران بود، آن مستکبران که در دنیا از عبادت حق سروا زدند در قیامت خویشتن را بخواری بیوکنند و منقاد حکم اللَّه شوند و بتان که امید بشفاعت ایشان داشتند ایشان را بکار نیایند، «وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ» ای بطل ما کانوا یأملون من ان آلهتهم تشفع لهم. و قیل «وَ أَلْقَوْا إِلَی اللَّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ» ای اسلم الکفّار یوم البعث حین لا ینفع کقوله: «فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا، «وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ» ای یشرکون. یعنی ضاع سعیهم فی خدمة آلهتهم فما نفعهم.

«الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما کانُوا یُفْسِدُونَ» ای بسبب صدّهم و منعهم النّاس عن الایمان و الجهاد، «زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ» ای عذابا بکفرهم و عذابا بصدّهم و منعهم و افسادهم و لهذا فی القرآن نظائر کقوله تعالی: «سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ» و قوله: «وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی‌ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ. لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ. أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً» قال عبد اللَّه بن مسعود: «زِدْناهُمْ عَذاباً» یعنی عقارب انیابها کالنّخل الطوال.

و قال ابن عباس و مقاتل: خمسة انهار من صفر مذاب کالنّار تسیل من تحت العرش یعذبون بها ثلاثة علی مقدار اللیل و اثنان علی مقدار النّهار. و قیل انّهم یخرجون من حرّ النّار الی الزّمهریر فیبادرون من شدّة الزّمهریر الی النّار. و قیل هو انّهم یحملون اثقال اتباعهم کما قال تعالی: «وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ» «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ» یعنی نبیّهم یشهد علیهم، «مِنْ أَنْفُسِهِمْ» یعنی من بنی آدم. و قیل من قومهم، «وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلی‌ هؤُلاءِ» یعنی علی امّتک و قومک، ثمّ الکلام ها هنا ثمّ قال: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ» ممّا امروا به و نهوا عنه، تبیان اسم فی معنی البیان و مثل التبیان التّلقاء و لو قرئت تبیانا بفتح التّاء علی وزن تفعال لکان وجها لانّ التّبیان فی معنی التّبیین و لکن لم یقرأ به احد من القرّاء فلا یجوز القراءة به، «وَ هُدیً وَ رَحْمَةً» للجمیع، «وَ بُشْری‌ لِلْمُسْلِمِینَ» خاصّة. و قیل هدی من الضلالة و رحمة لمن آمن به و بشارة لمن اطاع اللَّه عزّ و جلّ.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode