گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: «وَ جاءَتْ سَیَّارَةٌ» آمد کاروانی، «فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ» و فرستادند آب جوی و آب ساز خویش، «فَأَدْلی‌ دَلْوَهُ» و دلو در چاه گذاشت، «قالَ یا بُشْری‌» گفت ای شادیا مرا، «هذا غُلامٌ» آنک غلامی، «وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً» و او را پنهان کردند و بضاعتی ساختند، «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِما یَعْمَلُونَ (۹)» و اللَّه دانا بود بهر چه میکردند.

«وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ» بفروختند او را ببهایی کاسته خست، «دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ» در می‌چند بر شمرده، «وَ کانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ» (۲۰) وی را از ارزان فروختن دریغ نداشتند.

«وَ قالَ الَّذِی اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ» او که بخرید وی را در مصر اهل خویش را گفت، «أَکْرِمِی مَثْواهُ» گرامی دار جای این غلام، «عَسی‌ أَنْ یَنْفَعَنا» مگر که روزی بکار آید ما را، «أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً» و بفرزندی گیریم او را، «وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ» و هم چنان جای دادیم یوسف را در زمین، «وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ» و تا او را تعبیر خواب و دانش سرانجام آن آموزیم، «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلی‌ أَمْرِهِ» و اللَّه غلبه کرد و خواست او در کار یوسف، «وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» (۲۱) لکن بیشتر مردمان ندانند.

«وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ» چون بزورمند جوانی رسید، «آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً» او را حکمت دادیم و علم، «وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» (۲۲) و چنان کنیم با نیکوکاران.

«وَ راوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ» آن زن در جست و جوی تن یوسف نشست و گشتن گرد او و خواستن او خود را، «وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ» و درها دربست، «وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ» و گفت ساخته‌ام ترا، «قالَ مَعاذَ اللَّهِ» یوسف گفت باز داشت خواست و زینهار خواست من بخدای است، «إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ» سیّد من مرا نیکو جای داد و گرامی جای ساخت، «إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (۲۳) بدرستی که ستمکاران پیروز نیایند.