گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ الآیة...

حمزه و حفص البرّ بنصب خوانند باقی قراء برفع، او که برفع خواند الْبِرَّ اسم لیس نهاد و أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ بجای خبر نهاد، و او که بنصب خواند أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ بجای اسم نهاد و الْبِرَّ بجای خبر، تقدیره لیس تولیتکم وجوهکم البر کله، کقوله تعالی وَ ما کانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا...

ابن عباس و مجاهد و ضحاک و عطا و سفیان گفتند این آیت بشأن مؤمنان آمد که در بدایت اسلام پیش از هجرت و لزوم فرائض هر کس که کلمه شهادت‌ و توحید بگفتی و نماز کردی بهر سوی که خواستی، اگر در آن حال از دنیا می برفت مردمان از بهر وی می‌گفتند وجبت له الجنّة بهشت او را واجب شد که نیکی و پارسایی جمله بجای آورد. پس چون مصطفی علیه السلام هجرت کرد و آیات فرائض فرو آمد و قبله با کعبه گردانیدند، رب العالمین این آیت فرو فرستاد تا کسی را گمان نیفتد که دین داری و نیکی همه آنست که نماز کنند، بل که نماز خصلتی است از خصال برّ و بابی از ابواب آن.

گروهی دیگر گفتند از مفسران: که سبب نزول این آیت آن بود که جهودان در نماز کردن روی سوی مغرب میکردند، و ترسایان سوی مشرق، و هر گروهی ازیشان میگفتند که نیکی و نیک مردی اینست که ما برانیم، و بدان فرموده‌اند، پس خدای تعالی ایشان را دروغ زن گردانید گفت: نیکی نه آنست که ایشان میگویند لکن آنست که درین آیت بیان کردیم.

وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ و وَ لکِنَّ الْبِرَّ هر دو خوانده‌اند بتخفیف و رفع قراءة مدنی و شامی است و بتشدید و نصب قراءة باقی. و آنجا که گفت عز و جل وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی‌ همین خلافست، و معنی آنست که و لکن البر بر من آمن باللَّه، فاستغنی بالاول عن الثانی، کقولهم الجود حاتم و الشجاعة عنترة. و قیل تقدیره و لکن البارّ من آمن باللّه کقوله تعالی وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوی‌ ای للمتّقی.

و معنی برّ مهربانیست و نیکو کاری و راستی و خوش خویی، قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم البرّ شی‌ء هیّن و وجه طلق و کلام لیّن

و گفته‌اند که برّ اینجا ایمان و تقوی است و این آیت خود عین دلیل است که همه اشارتست بایمان و تقوی.

مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ اول آنست که ایمان آرد به یگانگی و یکتایی و کردگاری و بزرگواری خدای. و معنی ایمان تصدیق است، و تصدیق براست داشتن است و استوار گرفتن، یعنی که اللَّه را براست داری بهر چه گفت، و خبر داد از خود در کتاب خود، یا بر زبان رسول خود، که رسول بهر چه گفت و رسانید از وحی متهم نیست: و ذلک فی قوله وَ ما هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ.

وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ و از ابواب برّ یکی ایمان برستخیز است، یعنی یصدّق بالبعث بعد الموت، باز انگیختن و دیگر بار زنده گردانیدن بعد از مرگ براست دارد، و آیات که بدان ناطق است استوار گیرد، و در قرآن از آن فراوان است: منها قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلی‌ یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ منها قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ ثُمَّ رُدُّوا إِلَی اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً منها وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا، و منها وَ أَنَّ عَلَیْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْری‌ و منها ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ و قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم یقول اللَّه تعالی شتمنی ابن آدم و ما ینبغی له ان یشتمنی و کذبنی، و ما ینبغی له ان یکذبنی، اما شتمه ایای فیقول ان لی ولدا، و اما تکذیبه فیقول لن یعیدنی کما بدأنی.

وَ الْمَلائِکَةِ و از ابواب برّ ایمان دادن است بفریشتگان که بندگان و رهیکان خدااند، نه فرزندان و دختران چنانک کافران گفتند. و خدای از ایشان شکایت کرد گفت وَ یَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ جای دیگر گفت وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ، این ردّ است بر آن کافران که گفتند رحمن فرزند گرفت و فریشتگان دختران اند، خدای گفت سبحانه پاکی و بی عیبی او را، این فریشتگان نه دختران اند، بلکه بندگان نواختگان‌اند، بی دستوری خدای سخن نگویند، و بفرمان او کار کنند. بعضی در آسمان بحضرت عزت و در حجب هیبت بداشته، سرها در پیش افکنده چون دستوری سخن یابند گویند لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ و بعضی ازیشان از برف و آتش بهم آفریده، یک نیمه ایشان آتش و یک نیمه برف، چون دستوری سخن یابند گویند یا من یؤلف بین الثلج و النار! الف بین قلوب المؤمنین من عبادک و بعضی ازیشان کرّوبیان‌اند ایشان را سروها است، و از زیر پای ایشان تا بکعب پانصد ساله راه، و بعضی ازیشان رسولان اند، و نواختگان‌اند چون جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل، هر یکی بر کاری داشته، و بر شغلی گماشته: جبرئیل بر وحی و بر عذاب، میکائیل بر باران و روزی و نبات، اسرافیل بر صور و لوح و یک رکن از ارکان عرش بر دوش وی، عزرائیل بر قبض ارواح. از شعبی و ضحاک روایت کردند که از راست عرش جویی روانست از نور، چندانک هر هفت آسمان و هفت زمین و هفت دریا، و جبرئیل هر وقت سحر در آن جوی شود و غسلی بر آرد، و در نور جمالش بیفزاید، و ششصد پر خویش در آن آب زند، تا آب بر گیرد، آن گه بیفشاند، و بعدد هر قطره که از آن بیفتد رب العالمین چندین هزار فریشته بیافریند که هفتاد هزار از آن هر روز در بیت المعمور شوند و هفتاد هزار در کعبه، و تا بقیامت نوبت با ایشان نیاید.

وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ و از ابواب برّ است ایمان دادن و پذیرفتن همه کتابهای خدای عز و جل که به پیغامبران فرو فرستاد، آنچه خلق دانند و آنچه ندانند، و پیغامبران ایشان را که دانند و شناسند، و آن را که نشناسند، که نه همه را شناسند و لذلک قال تعالی وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ.

وَ آتَی الْمالَ عَلی‌ حُبِّهِ و مال دهد بر دوستی خدای، و کسی که بر دوستی خدای مال دهد هیچیز بر خود بنگذارد، که از دوستی خدای در دل وی جای دوستی مال نماند، و در دلی خود دو دوستی نگنجد، و این حال صدیق اکبر است که هر چه داشت جمله بداد، و چون از وی پرسیدند که ما ذا ابقیت لعیالک؟ قال اللَّه و رسوله معنی دیگر گفته‌اند وَ آتَی الْمالَ عَلی‌ حُبِّهِ ای علی حب المال و مال دهد بر دوستی مال چنانک ابن مسعود گفت: هو ان تؤتیه و انت صحیح تأمل العیش و تخشی الفقر و لا تمهل حتی اذا بلغت الحلقوم قلت لفلان کذا و لفلان کذا، و فی معناه ما

روی ابو هریرة قال سئل رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم: ایّ الصدقة افضل؟ قال ان تصدق و انت صحیح شحیح تأمل الغنی و تخاف الفقر، و لا تمهل حتی اذا بلغت الحلقوم، قلت لفلان کذا و لفلان کذا و قد کان لفلان.

و روی بسر بن جحاش قال بصق رسول اللَّه فی کفّه، ثم وضع علیه اصبعه السّبابه ثم قال یقول اللَّه تعالی أنّی تعجزنی یا بن آدم؟ و قد خلقتک من مثل هذه؟ حتی اذا سوّیتک و عدلتک مشیت بین بر دین، و للارض منک وئید، ثم جمعت و منعت حتّی اذا بلغت نفسک الی هاهنا، و اشار الی حلقه، قلت اتصدّق و انّی او ان الصدقة؟

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم مثل الذی یتصدق عند موته او یعتق کالذی یهدی اذا شبع.

و قیل عَلی‌ حُبِّهِ ای علی حب الایتاء کقوله تعالی وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی‌ حُبِّهِ ای علی حب الاطعام. آن گه بیان کرد کی مال کرا دهد و مستحق صدقات کیست.

ذَوِی الْقُرْبی‌ خویشاوندان خود را، ایشان که درویشان باشند و نیازمندان‌

قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم صدقتک علی المسکین صدقة و علی ذی الرحم اثنتین، لانها صدقة و صلة

وَ الْیَتامی‌ و یتیمان اگر خویشاوند باشند و اگر نه، قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم من مسح رأس یتیم عنده لم یمسحه الّا اللَّه، کان له بکل شعرة یمرّ علیها یده حسنات، و من احسن الی یتیمة او یتیم عنده کنت انا و هو فی الجنة کهاتین، و قرن بین اصبعیه، وَ الْمَساکِینَ و درویشان و درماندگان، که راندگان خلق باشند و نواختگان حق، قال النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم لعلی ع «یا علی انک فقیر اللَّه فلا تنهر الفقراء و قرّبهم تقربا من اللَّه عز و جل».

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «لیس المسکین بالطواف الذی تردّه الأکلة و الأکلتان و التمرة و التمرتان، و لکنّ المسکین الذی لا یسئل الناس و لا یفطن له فیتصدق علیه».

وَ ابْنَ السَّبِیلِ و راه گذریان و مهمانان کی بتو فرود آیند، قال النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم «من کان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیکرم ضیفه»

و در آثار بیارند که امیر المؤمنین علی علیه السّلام روزی می‌گریست او را گفتند ای مهتر دین چرا می‌گریی؟ گفت چرا نگریم و هفت روز است تا هیچ مهمان بمن فرو نیامد! بر خود می‌بترسم و از آن می‌گریم که اگر خدای بمن اهانتی خواستست که چندین روز مهمان از من وا گرفت! و انس بن مالک گفت زکاة الدار ان یتخذ فیها بیت للضیافة.

وَ السَّائِلِینَ و خواهندگان، اگر بتعریض خواهند و اگر بتصریح، که جای دیگر گفت: وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ و قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «للسائل حق و ان جاء علی ظهر فرسه»

و عیسی علیه السّلام گفت هر که سائلی را نومید باز گرداند یک هفته فریشتگان رحمت در خانه وی نشوند. و سفیان ثوری هر گه که سائلان را دیدی گفتی «جاء الغسّالون یغسلون ذنوبنا» شویندگان آمدند که ما را از گناهان می‌بشویند و پاک کنند. و شافعی گفت بوقت وفات فلان کس را گوئید تا مرا بشوید آن گه بوقت حاجت آن مرد غائب بود، چون باز آمد وی را گفتند که شافعی چنین وصیت کرد تو غائب بودی. آن مرد اندوهگن شد، آن گه غریمان شافعی را بخواند و تذکرة دین بخواست هفتاد هزار درم بر وی وام بود کار همه بگزارد، و گردن وی آزاد کرد، آن گه گفت هذا غسلی ایّاه.

وَ فِی الرِّقابِ ای و فی ثمنها، و بردگان که خود را از سیّد باز خرند، و مکاتب شوند، ایشان را از مال خود نصیب دهد، تا بهای خویش دهند. و این صدقه تطوع است اینجایکه نه سهم زکاة فرض، که در آیت دیگر است. و در معنی وَ فِی الرِّقابِ گفته‌اند که آزاد کردن بردگان است و فداء اسیران. اعرابیی پیش مصطفی در آمد و گفت «علّمنی عملا یدخلنی الجنة فقال اعتق النسمة و فکّ الرقبة قال أو لیسا واحدا؟

قال لعتق النسمة ان تفرّد بعتقها، و فک الرقبة ان تعین فی ثمنها»

و روی انه قال «من اعتق نفسا مسلمة کانت فدیته من جهنم»

وَ أَقامَ الصَّلاةَ ای المفروضة و آتَی الزَّکاةَ الواجبة وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا معطوف است بر اوّل آیت ای و لکن البرّ... المؤمنون و الموفون بعهدهم و این عهد هم با مخلوق است و هم با خالق، و بوفاء هر دو فرموده‌اند.

عهد مخلوق را گفت أَوْفُوا بِالْعُقُودِ، و عهد خالق را گفت وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا

و هو الذی اخذ علیهم یوم المیثاق و امره ایاهم بعهده.

آن گه بر سبیل مدح گفت: وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ آن شکیبایان در فقر و فاقت و در سختی و شدت وَ حِینَ الْبَأْسِ و بهنگام قتال و مجاهدت.

روی ان النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم قال «ان اللَّه عز و جل لیبتلی المؤمن بالفقر شوقا الی دعائه»

آن همه بار بلا و درویشی و بی کامی که رب العالمین بر دوستان خود نهد از آنست که تا چون صبر کنند و بدان راضی شوند، و در دعا و ذکر و سوز و نیاز بیفزایند، آن از ایشان بپسندد، و در درجه ایشان بیفزاید، و اگر بعکس این کردی که مال و جاه و نعمت ور ایشان ریختی بودی که ایشان را در آن بطر گرفتی، و یاد کرد و یادداشت اللَّه فرو گذاشتندید، فتحقّق فیهم قوله تعالی: نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ و الیه الاشارة

بقوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم حکایة عن اللَّه تعالی أ یفرح عبدی اذا بسطت له رزقی و صببت علیه الدنیا صبا؟ أما یعلم عبدی ان ذلک له منی قطعا و بعدا، أ یحزن عبدی اذا منعت عنه الدنیا و رزقته قوت الوقت، أما یعلم عبدی ان ذلک له قربا و وصلا؟ و ذلک من غیرتی علی عبدی.

أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا ایشان که برین صفت باشند که گفتیم و برین سیرت و طریقت روند، اگر گویند که نیکان و نیک مردان ایم راست گفتند که راست رفتند، و قیل أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا یعنی ما عاهدوا اللَّه علیه ایشانند که بوفاء عهد باز آمدند، و دین و امانت که پذیرفتند، حق آن بگزاردند و در میان مؤمنان بنام مردی مخصوص گشتند. کما قال تعالی رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ روی انّ ابا ذر رض سئل عن الایمان فقرأ هذه الآیة فقال السائل انا سالنا عن الایمان و تخبرنا عن البرّ، فقال جاء رجل الی رسول اللَّه فسأله عن الایمان فقرأ هذه الآیة.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode