گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ الایة... این آیت در شأن صهیب بن سنان الرومی آمده است. مردی بود از جمله صحابه از عرب ابن نمر بن قاسط کنیت وی ابو یحیی دو پسر بود او را یکی حمزه نام، و یکی یحیی، و مصطفی او را باین کنیت خواند، بکودکی در غارت بدست روم افتاد، در میان ایشان بالید، وی را بدان رومی خواندند. عمر خطاب وصیت کرد تا وی بر او نماز کرد رسول خدا وی را دوست داشت و از وی راضی مرد، آن گه که بر رسول خدا می‌آمد بهجرت، مشرکان وی را در راه بگرفتند، قصد کردند که وی را بکشند یا باز گردانند، آنچه از مال دنیا با خود داشت فرا ایشان داد، و آنچه بخانه داشت نشان فرا داد تا بستدند، و خویشتن را ازیشان باز خرید اسلام را، و هجرت را برسول خدا آمد بوی. در خبر آورده‌اند که چون پیش وی آمد مصطفی او را گفت: «صهیب ربح البیع ربح البیع»، و گفته‌اند که مشرکان او را روزگاری در مکه تعذیب کردند، گفت «انی شیخ کبیر فهل لکم ان تأخذوا مالی و تذرونی و دینی، ففعلوا، ثم خرج الی المدینة، فتلقاه ابو بکر و عمر فی رجال، فقال له ابو بکر ربح بیعک ابا یحیی و قرأ علیه هذه الآیة. یشری و یشتری و یبیع و یبتاع همه یکی است خرید را و فروخت را عرب هر چهار گویند. ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ طلبا لمرضاته، مشرکان صهیب را عذاب میکردند تا مرتد شود، گفت: من پیر مردیم، اگر من با شما باشم هیچ نفعی بشما عاید نگردد و هیچ مضرتی نرسد، مرا بگذارید و مالم فرا گیرید، پس مال ازو بستدند و او مراجعت بمدینه کرد.

وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ این عباد جماعتی مسلمانان بودند در مکه، کافران ایشان را تعذیب میکردند و رنج می‌نمودند، تا بعضی را بکشتند و بعضی را باز فروختند عمار یاسر بود و مادر وی سمیه، و پدر وی یاسر، و بلال و خباب بن الارت، میگویند اول کسی را از مسلمانان که کشتند در اسلام مادر و پدر عمار یاسر بودند، قیل ربطت ام عمار بین بعیرین ثم وجئی قبلها بالرمح مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم بوی بر گذشت و او را بر آن صفت دید، گفت صبرا، آل یاسر، فان موعدکم الجنة.

و گفته‌اند، که این آیت در شأن امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) آمد آن گه که مصطفی هجرت کرد، و علی را بر جای خواب خود خوابانید، و ذلک ان اللَّه تعالی اوحی الی جبرئیل و میکائیل، انی آخیت بینکما و جعلت عمر احد کما اطول من عمر الآخر، فایکما یؤثر صاحبه بالحیاة، فاختار کلاهما الحیاة، فاوحی اللَّه الیهما أ فلا کنتما مثل علی بن ابی طالب، آخیت بینه و بین نبی محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فبات علی فراشه یفدیه بنفسه، و یؤثره بالحیاة. اهبطا الی الارض فاحفظاه من عدوّه، فنزلا، و کان جبرئیل عند رأس علی، و میکائیل عند رجلیه، و جبرئیل ینادی «بخ بخ من مثلک یا بن ابی طالب، یباهی اللَّه عز و جل بک الملائکة.» فانزل اللَّه عز و جل علی رسوله و هو متوجّه الی المدینة فی شأن علی: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ... الآیة.

قوله تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً الآیة... بفتح سین قراءت حجازی و کسایی است، و بکسر سین قرائت باقی، اگر بفتح خوانی صلح است و اگر بکسر خوانی اسلام. و معنی هر دو متداخل اند که هر که در اسلام آمد در صلح مسلمانان آمد، و هر که در صلح مسلمانان آمد در بعضی معانی اسلام و شرایع آن پیوست. گفته‌اند که آیت در شأن مؤمنان اهل کتاب آمد عبد اللَّه بن سلام، و ثعلبة بن سلام، و ابن یامین و اسد و اسید ابنی کعب، و شعبة بن عمرو، و بحیر الراهب که روز شنبه را بزرگ میداشتند و گوشت و شیر شتر خوردن بر خود حرام میشناختند چنانک حکم جاهلیت بود پیش از اسلام، و نیز میگفتند یا رسول اللَّه توریة هم کتاب خدا است اگر دستوری باشد تا برخوانیم و بدان قیام کنیم. اللَّه تعالی با ایشان خطاب کرد که ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً جمله بشرایع دین محمد در آئید، و احکام اسلام همه در پذیرید، و دین جهودی بیکبارگی دست بدارید. روی جابر بن عبد اللَّه انّ عمر بن الخطاب اتی رسول اللَّه فقال انّا نسمع احادیث من یهود، فتعجبنا، أ فتری ان نکتب بعضها؟ فقال أ متهوکون انتم کما تهوّکت الیهود و النصاری؟ لقد جئتکم بها بیضا نقیة، و لو کان موسی حیّا ما وسعه الّا اتباعی و گفته‌اند که این خطاب جمله مؤمنانست میگوید: بر اسلام پاینده باشید، و حدود سهام آن بجای آرید.

عن علی (ع) قال قال رسول اللَّه «الاسلام ثمانیة اسهام: الاسلام سهم، و الصلوات سهم، و الزکاة سهم، و صوم رمضان سهم و الحج سهم، و الجهاد سهم، و الامر بالمعروف سهم و النهی عن المنکر سهم، و قد خاب من لا سهم له».

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «کما لا تحسن الشجرة و لا تصلح الّا بالورق الاخضر، کذلک لا یصلح الاسلام الّا بالکفّ عن محارم اللَّه و الاعمال الصالحة»

وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ الآیة... بر گامهای شیطان مروید و خلاف مجوئید و از صلح سر مکشید، و از راه سنت و جماعت بمگردید، و با امیر خویش و با جماعة خویش خلاف میارید، قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «الجماعة رحمة و الفرقة عذاب، و ید اللَّه علی الجماعة، فاتبعوا السواد الاعظم فان من شذّ شدّ فی النار.»

فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْکُمُ الْبَیِّناتُ الآیة... آن قوم را میگوید که بدین جهودی میل داشتند پس اسلام. میگوید اگر شما از شرایع اسلام بگردید و پای از جاده شرع محمد و احکام قرآن برگیرید، و چیزی را از شرایع منسوخ پیش گیرید، و دل فاز آن دهید، از تعظیم روز شنبه و تحریم گوشت شتر بعد از آنک اسلام و قرآن بشما آمد، و حلال و حرام بر شما روشن گشت.

فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ اگر چنان کنید، پس بدانید که خدای تواناست و دانا و عقوبت کردن را توان دارد، آنچه از آن باز زند بدانش باز زند، و آنچه فرماید بدانش فرماید.

آورده‌اند که کعب الاحبار در ابتداء اسلام وی سورة البقرة می‌آموخت، چون باین آیت رسید، معلم او را گفت: «فاعلموا ان اللَّه غفور رحیم» کعب گفت: این نه بر وجه است و قرآن چنین نتواند بود، غفور رحیم» گفتن اینجایگه لایق نیست، پس بمصحف بازگشتند در مصحف نبشته بود که فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ گفت «اجل هکذا هی» اکنون قرآن است براستی، و نظم قرآن بدرستی، گفتند از چه بدانستی؟ گفت «علمت ان الحکیم لا یتوعد ثم یقول غفور رحیم.»

هَلْ یَنْظُرُونَ الآیة... عکرمه روایت کند از ابن عباس رض قال «یاتی اللَّه فی ظلل من السخاب، و قد قطعت طاقات» و فی روایة عن النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال من الغمام طاقات یاتی اللَّه عز و جل فیها محفوفة بالملائکة و ذلک قوله الّا ان یأتیهم اللَّه فی ظلل من الغمام.

ظلل جمع ظله، و ظلّه سایه‌بان است، و غمام ابری باشد سپید رقیق همانست که در سورة الفرقان گفت: وَ یَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ ای عن الغمام، میگوید آن روز که باز شکافد آسمان از ابر سپید نزول خدای را عز و جل حین ینزل فی ظلل من الغمام.

آن گه گفت وَ الْمَلائِکَةُ یعنی که اللَّه آید و جوکی فریشتگان با وی.

قال ابن عباس مع الکروبیین، لها قرون، لهم کعوب ککعوب القنا ما بین اخمص احدهم و کعبه مسیرة خمسمائة عام.» مذهب اهل سنت و اصحاب حدیث در چنین اخبار و آیات صفات، بظاهر برفتن است و باطن تسلیم کردن، و از تفکر در معانی آن دور بودن، و تأویل نه نهادن، که تأویل راه بی راهان است، و تسلیم شعار اهل سنة و ایمانست. و بر وفق این آیت بروایت بو هریره مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: «فبینا نحن وقوف یعنی یوم القیمة اذ سمعنا حسّا من السماء شدیدا، فهالنا ثم ینزل اهل السماء الدنیا بمثلی من فی الارض من الجن و الانس، حتی اذا دنوا من الارض، اشرقت الارض لنورهم، و اخذوا مصافهم فقلنا لهم فیکم ربنا عز و علا؟ قالوا لا و هو آت. ثم ینزل اهل السماء الثانیة بمثلی من نزل من الملائکة من اهل السماء الدنیا و بمثلی من فیها من الجن و الانس، حتی اذا دنوا من الارض اشرقت الارض لنورهم و اخذوا مصافهم، قلنا لهم فیکم ربنا؟ قالوا لا و هو آت، ثم ینزلون علی قدر ذلک من التضعیف، حتی ینزل الجبّار تبارک و تعالی فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِکَةُ و یحمل عرشه یومئذ ثمانیة، و هم الیوم اربعة اقدامهم علی تخوم الارض السفلی و السماوات الی حجزهم، و العرش علی مناکبهم، لهم زجل من التسبیح، یقولون: «سبحان ذی العز و الجبروت، سبحان ذی الملک و الملکوت، سبحان الذی لا یموت، سبحان الذی یمیت الخلائق و لا یموت، سبوح قدوس، رب الملائکة و الروح، سبحان ربنا الاعلی الذی یمیت الخلائق و لا یموت.» فیضع اللَّه تبارک و تعالی کرسیه حیث شاء من ارضه، ثم یهتف بصوته فیقول یا معشر الجن و الانس انی قد انصت لکم، منذ خلقتکم الی یومکم هذا، اسمع قولکم و ابصر اعمالکم، فانصتوا الی، فانما هی اعمالکم و صحفکم، تقرء علیکم منذ خلقتکم، فمن وجد خیرا فلیحمد اللَّه، و من وجد غیر ذلک فلا یلومنّ الّا نفسه.

وَ قُضِیَ الْأَمْرُ و پاداش گرویدگان بسپارند، و در سرای پاداش فرو آرند و پاداش ناگرویدگان بسازند.

وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ و بازگشت هر کار با خواست خداست، و بازگشت هر چیز با علم وی، و هر بودنی با حکم وی. تُرْجَعُ بضم تاء قراءة حجازی و بو عمر و عاصم است، و بفتح تا قراءت باقی، و در معنی متقارب اند و متداخل، لان الامور کلها ترجع الی اللَّه، اذا رجعها اللَّه ای امرها بالرجوع الیه. بعضی مفسران گفتند در معنی تُرْجَعُ الْأُمُورُ که این تصرف بندگانست و ملکت ایشان در اموال و اسباب دنیا، و نفاذ فرمان بعضی بر بعضی در قیامت، آن همه باطل گردد، و فرمان و حکم جز خدای را عز و جل بر خلق نبود، چنانک گفت وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ و گفته‌اند امور اینجا ارواح است، که جای دیگر روح را «امر» نام کرد: قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی باز نمود که روحها همه بوی باز گردد، چنانک جای دیگر گفت اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها و قال تعالی کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ.

قوله تعالی: سَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ الآیة... بنی اسرائیل اینجایگه مؤمنان و گرویدگان اهل توراتند، و گفته‌اند که جهودان مدینه‌اند، که میگوید بپرس ازیشان یعنی بر سبیل تنبیه و تقریع، که چند دادیم پدران ایشان را، و گذشتگان ایشان را، ازین نشانهای روشن، و پیغامهای نیکو، و معجزات پیدا، و کرامتهای آشکارا، چون عصا، و ید بیضا، و شکافت دریا، و رهانیدن ایشان از کید اعدا، و از آن پس در تیه منّ و سلوی.

وَ مَنْ یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ الآیة... و هر که کتاب خدای بگرداند، و در آن تغییر و تبدیل آرد، و آن نعمت که اللَّه تعالی بر ایشان ریخت و در کتاب بایشان داد در کار محمد و بیان نعت وی بپوشد، و در باطل بکوشد فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ بدرستی که خدای سخت عقوبت است، عذاب کند این پوشنده نعمت را، و جدا کننده کلمت را، و گفته‌اند که نعمت ایدر مصطفی است، میگوید هر که این نعمت که محمد است بدل کند، پس از آنک بوی آمد، که استوار باید گرفت نااستوار گیرد و تصدیق بتکذیب بدل کند، خدای او را عقوبت کند و سخت گیرد.

زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا الآیة... جای دیگر ازین گشاده‌تر گفت: وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ شیطان بر ایشان آراست و بچشم ایشان نیکو نمود این زندگانی دنیا، که جز بساط لهو و لعب نیست، و جز متاع الغرور نیست روزی فراروزی بردن بفرهیب و برخورداری اندک، و بر آراست بر ایشان کردار بد ایشان، تا بر مؤمنان و بر درویشان سخریت و افسوس میدارند، و می‌خندند. کافران قریش بودند که بر درویشان صحابه چون بلال، و سلمان، و ابو الدرداء، و عبد اللَّه مسعود، و عمار یاسر، و خباب، و صهیب و ابن ام مکتوم می‌خندیدند، و بر طریق سخریّت میگفتند یکدیگر را: که در نگرید در کار محمد! که میگوید باین درویشان و گدایان که من کار جهان راست کنم، و عرب را بر شکنم، و قاعده دین نو نهم! آن گه گفتند اگر دین وی حق بودی سادات و اشراف قریش و برادران پس رو بودی، نه این گدایان و بی کسان!.

اللَّه تعالی گفت وَ الَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ الآیة... فردا این گدایان و بی‌کسان بالای ایشان باشند، اینان در فردوس برین و درجه علیا، و ایشان در قعر جهنم در درکه سفلی.

روی علی علیه السّلام قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «من استذل مؤمنا او مؤمنة او حقّره لفقره، و قلة ذات یده، شهره اللَّه تعالی یوم القیمة ثم یفضحه، و من بهت مؤمنا او مؤمنة او قال فیه ما لیس فیه، اقامه اللَّه علی نار من نار جهنم، حتی یخرج مما قاله فیه، و ان المؤمن اعظم عند اللَّه عز و جل، و اکرم علیه من ملک مقرب.

و لیس شی‌ء احبّ الی اللَّه عز و جل من مؤمن تائب او مؤمن تائبه. و انّ المؤمن یعرف فی السماء کما یعرف الرجل اهله و ولده».

و قال ابو بکر الصدیق: لا تحقرن احدا من المسلمین فان صغیر المسلمین عند اللَّه کبیر و قال یحیی بن معاذ بئس القوم قوم ان استغنی بینهم المؤمن حسدوه و ان افتقر بینهم استذّلوه.

ثم قال وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ خدای او را که خواهد روزی میدهد بی اندازه، یعنی بی تبعه در دنیا، و بی شمار و واخواست در عقبی، و گفته‌اند که معنی این آنست که روزی دهد چنانک خود خواهد، بی آنک کسی بر وی اعتراضی کند، یا شمار کند که این را چند دادی؟ و او را چون دادی؟ از آنک بی شریک و بی منازع است، و بی‌نظیر و بی قسیم و بی معانداست، سدیگر معنی آنست که روزی دهد بی شمار، که نه خزینه وی می‌برسد تا بشمار دهد، یا از اجحاف می‌ترسد تا باندازه دهد، و این کسی را باشد که امروز در سرای خدمت و طاعت حساب از میان برگیرد، و چندانک تواند و طاقت دارد عبادت کند، و چشم از آن بیفکند، و بر حق نشمرد، تا فردا در سرای جزا و نعمت، در ثواب دادن حساب از میان بر گیرد، و بی شمار نعیم خلد بر وی ریزد.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode