وزین روی رستم چو شیر ژیان
بیامد بر پیلسم در زمان
به تندی برو تیر باران گرفت
کمند و کمان سواران گرفت
چو پیکار او دید ترک دلیر
بدو گفت کای نامور نره شیر
مرا رزم گردان بدی بزمگاه
نترسم چو بینم چو تو صد سپاه
نه کاموس جنگی نه خاقان چین
نه از شاه و گردان ایران زمین
مپندار گر چرخ گردان شوی
به مردی چو سام نریمان شوی
برین دشت گردی ز چنگم رها
نگیری دگر نزد خسرو بها
نگه کرد رستم به بالای اوی
برآن تیز گفتار پرخاش جوی
ز چندان بزرگان و گردن کشان
به ایران و توران نبد ز آن نشان
کمانی به بازو و گرزی به دست
یکی باره در زیر چون پیل مست
کمندی به فتراک او شست خم
نبودش ز رستم به دل هیچ غم
سپهدار ایران ز دیدار او
پر اندیشه شد دل از آن کار او
بدو گفت رستم که نام تو چیست
به توران به تو بر که خواهد گریست
به نیرنگ و دستان این دیو زاد
سر نامور دادخواهی به باد
کفن دوز بود آنکه جوشنت دوخت
بر این آتش کین روانت بسوخت
کنون گور تو کام شیران شده ست
همان خاک تو دشت ایران شده ست
چو بینی ز من ساز و پیکار جنگ
نترسی به دریا ز غران نهنگ
بسی چون تو دیدم در آوردگاه
که از تیغشان خون چکیدی به ماه
چو پیکار من بودشان آرزوی
زمانه بر ایشان شدی کینه جوی
چو بشنید ازو پیلسم این چنین
بر ابرو در افکند از خشم چین
چنین داد پاسخ ورا پیلسم
براندیش ازین کینه بر بیش و کم
نه انگشت بر دست یکسان بود
که چرخ فریبنده گردان بود
چنانت فرستم به نزدیک زال
که دیگر ننازی به کوپال و یال
به خم کمندت در آرم ز زین
ز خونت کنم سرخ روی زمین
(فرستم از آن پس به دریای چین
به نزد سپهدار توران زمین )
به سر نه کلاه و برهنه به تن
نمایم بر آن نامدار انجمن
که این است آن کو به توران زمین
همیشه کمر بسته از بهر کین
تو را پیش گردان از ایران ز پس
نماید به انگشت هر کس به کس
بگفت این و گرز گران بر کشید
دو رخساره کرده زکین شنبلید
بزد بر سر نامور پهلوان
بر آن بد که از تن برآمدش جان
نجنبید بر زین سرافراز مرد
از آن زخم بر وی نبد هیچ درد
برافراشت بازو به گرز گران
برآورد چو پتک آهنگران
بزد بر سر ترگ ترک دلیر
جهان پهلوان رستم نره شیر
نجنبید بر زین گو نامجوی
نیاورد از زخم چین در بروی
چو رستم بزد گرز و اندر گذشت
گمانش چنان بد که بر پهن دشت
شد از خون او سرخ روی زمین
به دل در نماندش همی مهر و کین
دل هر دوان شد ز اندیشه خون
که نامد یکی ز آن دوان کس نگون
به گرز گران گردن افراشتند
همی نعره از چرخ بگذاشتند
چو دریا ز کینه بر آشوفتند
به یکدیگر از بر همی کوفتند
یکی جنگ کردند بر سان شیر
نیامد یکی زآن دو از جنگ سیر
همی باز گشتند از هم به درد
شده خیره از گنبد لاجورد
دل هردو در بر طپیدن گرفت
خوی و خون ز هردو دویدن گر فت
چو از روز یک بهره اندر گذشت
یکی گرد پیدا شد از روی دشت
سپهدار دستان چو آن را بدید
که لشکر ازآن گرد آمد پدید
بر انگیخت باره چو باد دمان
به گردن بر آورد گرز گران
فرامرز را دید کآمد دوان
خروشان و جوشان چو شیر ژیان
ز ایران و زسیستان لشکری
بیاورد هرجا که بد مهتری
فراز آوریده سپه ده هزار
همه جنگ جوی از در کار زار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، به نبرد میان رستم و یک جنگجوی ترک دلیر پرداخته شده است. رستم که همچون شیر نر قوی و بیباک است، با کاموس و سایر سرداران نمیترسد و به جنگ این ترک دلیر میآید. انبوه بزرگان و سرداران از هر دو طرف نمیتوانند به او نزدیک شوند. رستم به ترک میگوید که نامش چیست و به او هشدار میدهد که زمانی را که پیش از این در میدان نبرد با دیگران داشته فراموش نکند. نبرد آغاز میشود و رستم زیر باران تیر و کمند به جنگ میپردازد.
ترک در ابتدا با خشم به او پاسخ میدهد و تهدید میکند که رستم را از میدان به در میکند. رستم با بیتوجهی به تهدیدات، ضربهای به ترک میزند که او را زمینگیر میکند. در ادامه، نبرد به شدت در بین دو طرف ادامه مییابد و شخصیتهای دیگری نیز به جنگ اضافه میشوند. در نهایت، با رسیدن فرامرز و لشکر ایران به میدان، اوضاع به نفع رستم و سپاه ایران پیش میرود.
این بخش از داستان نشاندهنده شجاعت و قدرت رستم، همچنین تبادل تهدیدات و تحقیرها بین دو سپاه است.
هوش مصنوعی: نگاهی به رستم میاندازم که همچون شیر در حال حمله با قدرت و شجاعت، بر روی پالان اسبش نشسته و در میدان نبرد حاضر میشود.
هوش مصنوعی: سرعت بگیر، زیرا باران تیرهای دشمن شروع شده و کمند و تیراندازان در حال آماده شدن هستند.
هوش مصنوعی: وقتی قهرمانی او را دید، دلیرانه به او گفت: ای شیر معروف و شجاع!
هوش مصنوعی: من از میدان جنگ ترسی ندارم، زیرا وقتی تو را میبینم، حتی اگر صدها نیروی مقابل هم جمع شوند، آرامش و قوت قلب میگیرم.
هوش مصنوعی: نه مانند جنگجویانی بزرگ و معروف، نه مانند امپراتور چین، و نه از شاهان و جنگجویان ایران.
هوش مصنوعی: نگزار که فکر کنی اگر به قدرت و توانایی خاصی دست یابی، همانند سام نریمان بزرگ خواهی شد.
هوش مصنوعی: در این دشت، اگر از دست من رها نشوی، دیگر به نزد پادشاه ارزشی نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: رستم به سمت او نگاهی انداخت و با بیانی تند و چالشی به او گفت.
هوش مصنوعی: از بزرگان و زورمندان در ایران و توران به قدری وجود داشت که دیگر نشانهای از آنها باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: کمانی در دست دارد و گرزی نیز در دستش است، مانند یک فیل مست در زیر یک بار سنگین ایستاده است.
هوش مصنوعی: او با کمند و دامی که در اختیار دارد، به هیچ وجه از رستم احساس نگرانی نمیکند و در دلش هیچ غمی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: سردار ایران از ملاقات با او به شدت فکر و تأمل کرد و دلش از آن کار او به شدت مشغول شد.
هوش مصنوعی: رستم به او گفت: نام تو چیست؟ در سرزمین توران، چه کسی برای تو گریه خواهد کرد؟
هوش مصنوعی: به خاطر فریب و ترفندهای این موجود شرور، نام والای درخواست عدالت به باد رفته است.
هوش مصنوعی: آن کسی که به تو زخم زد و درد و رنجی به وجود آورد، همانند کسی است که برای تو کفن دوخته است. در واقع، آن مشکلات و آتش کینهای که در دل تو شعلهور شد، ناشی از همان فرد بود.
هوش مصنوعی: اکنون زمین قبر تو برای شیران مناسب شده و خاک تو به سرزمین پهناور ایران تبدیل گردیده است.
هوش مصنوعی: اگر از من صدا و ایجاد جنگ و نزاع ببینی، نترس، زیرا همچون دریا از خروش نهنگ است.
هوش مصنوعی: من در میدان نبرد افرادی را دیدهام که مانند تو هستند و از تیغهایشان خون به مانند نور ماه چکیده است.
هوش مصنوعی: وقتی که من با آنها درگیر بودم، خواستهها و آرزوهای زمانه به کینه و دشمنی تبدیل شد.
هوش مصنوعی: وقتی پیلسام از او این سخن را شنید، بر اثر خشم، ابروهایش را در هم کشید.
هوش مصنوعی: پاسخی که به او دادم این بود که از این کینهای که در دل داری، باید فاصله بگیری و به اندازه و اندازهاش فکر کنی.
هوش مصنوعی: نه همه آدمها به یک شکل و یکسان هستند؛ زیرا زندگی همیشه ما را با چالشها و تغییرات مختلف روبهرو میکند.
هوش مصنوعی: من تو را به نزد زال میفرستم، به طوری که دیگر به زیبایی و شجاعت خود نبالیدی.
هوش مصنوعی: اگر تو را در دام عشق خود بیفکنم، از خون تو زمین را از رنگ سرخ میکنم.
هوش مصنوعی: از آن زمان، من چیزی را به دریای چین میفرستم تا به دست سردار سرزمین توران برسد.
هوش مصنوعی: بدون کلاه بر سر و با بدن برهنه، خود را در میان آن جمع مشهور نشان میدهم.
هوش مصنوعی: این شخص کسی است که همیشه در سرزمین توران آماده نبرد و انتقام است.
هوش مصنوعی: هر کس به تو اشاره کند، انگشتش تو را از ایران دور میکند.
هوش مصنوعی: او این را گفت و سپس گرز سنگین خود را بالا برد و دو چهرهی خود را از غم و اندوه پوشاند.
هوش مصنوعی: شخصی بر سر نام آورترین قهرمان ضربهای زد که باعث شد روح او از بدنش جدا شود.
هوش مصنوعی: بر زین نشسته مرد سرافراز از زخمهایی که به او وارد شده، هیچ دردی احساس نمیکند و حرکت نمیکند.
هوش مصنوعی: او دستش را بالا برد و با نیرویی همچون پتک آهنگر به ضربهای بزرگ دست زد.
هوش مصنوعی: رستم، دلیر و قهرمان بزرگ، با قدرت و شجاعت، بر سر ترگ ترکان ضربهای زد که نشان از جایگاه بلندقامت او در میدان نبرد داشت.
هوش مصنوعی: بر اسب خود به آرامی حرکت کن و نامجو، از زخمهای گذشته در چهرهاش چیزی نگوید.
هوش مصنوعی: رستم با ضربهای محکم به دشمن حمله کرد و پیش رفت، اما گمانش این بود که در میدان وسیع چقدر خطرناک میتواند باشد.
هوش مصنوعی: زمین به خاطر خون او رنگین شده است و در دلش دیگر جایی برای محبت و دشمنی باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: دل هر دو گروه از اندیشه به درد آمده است، اما از میان آنها هیچکس با ناکامی روبرو نشده است.
هوش مصنوعی: با ضربهی سنگین گرز، سر را بلند کردند و فریاد از شدت قدرت و زور به آسمان فرستادند.
هوش مصنوعی: وقتی که دریا از کینه و نفرت به تلاطم میآید، به همدیگر برخورد میکنند و ن waves سر و صدا ایجاد میکنند.
هوش مصنوعی: دو نفر به مبارزه پرداختند، اما هیچ کدام از آنها مانند شیر به میدان نیامدند و یکی از آن دو از جنگ خسته و دلزده شد.
هوش مصنوعی: آنها همگی از هم جدا شدند و به درد و بیماری دچار شدهاند، و به آسمان آبی رنگ خیره شدهاند.
هوش مصنوعی: دل هر دو به تپش درآمد و خون و نفس هر دو را به سمت هم سوق داد.
هوش مصنوعی: وقتی یک روز سپری شد، ناگهان دایرهای در افق دشت ظاهر شد.
هوش مصنوعی: وقتی فرمانده دستان را دید که لشکر از آنجا جمع شده و نمایان شدهاند، به فکر فرو رفت.
هوش مصنوعی: باد در هنگام صبح، بار را به حرکت درآورد و گرزی سنگین را بر گردن خود به دوش کشید.
هوش مصنوعی: فرامرز را دید که بهسوی او میآید، با شتاب و با قدرت همچون شیر خروشان و پرجنبوجوش.
هوش مصنوعی: از ایران و سیستان سپاهی آوردند هر جا که نیاز به رهبری و فرماندهی بود.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که جمعیتی بزرگ و آماده به جنگ، به میدان نبرد آمدهاند و به حالتی آماده برای مبارزه و فعالیت در جنگ قرار دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.