جان به خاموشی برآمد بی زبانی چند را
گه گهی می کن نوازش، میهمانی چند را
دی چو بیرون آمدی خوی کرده رو، هر قطره ای
گشت طوفان بلای خان و مانی چند را
گر زنی شمشیر از غمزه تو ای سلطان حسن
این سیاست سخت تر پیر و جوانی چند را
من ز تو محروم و خلقی در گمان این هم خوش است
باد یارب، روز نیکو بدگمانی چند را
دیگ وصل کس نپختی، ورنه هر دم وصل تو
آتشی بر کرد و هیزم کرد جانی چند را
چند طعنه عاقلان را، یک زمان بیرون خرام
سوخته چون می کنی نامهربانی چند را
یک یک اندر کوی تو بی داغ آه من نماند
وه که آخر چند سوزم بی زبانی چند را
گر نگردد خاک در کویت چه کار آید تنم؟
بهر این پروردم آخر استخوانی چند را
صد چو خسرو می کند جان پیشت آخر خنده ای
زانکه شد هنگام یاسین ناتوانی چند را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عاشقانه و درد ناشی از جدایی اشاره دارد. شاعر از بیزبانی و خاموشی خود میگوید و تکرار دغدغههایی چون غم و حسرت را بیان میکند. او به توصیف وضعیت وحشتناکی میپردازد که به دلیل دوری از معشوق تجربه میکند و اغراقآمیز به بیتابی و ناتوانی خود در برابر محبت و سیاستهای معشوق اشاره میکند. شاعر همچنین به طعنههای دیگران و مشقتهای ناشی از عشق بیپاسخ اشاره دارد و در نهایت، به بیقراری و نیاز خود به وجود معشوق در زندگی تأکید میکند. بهطور کلی، این شعر غم و اندوه ناشی از عشق و جدایی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: جان به آرامش رسید و گاهی بیصدایی مدتی را میگذرانم، اما گاهی هم دلتنگیام را با نوازش دوست و میهمانیهای گاهبهگاه برطرف میکنم.
هوش مصنوعی: وقتی که تو از دی (زمان خاصی) بیرون آمدی و خود را آماده کردی، هر قطرهای به طوفانی تبدیل شد که بلای خان و مانی چندی را به همراه داشت.
هوش مصنوعی: اگر تو با ناز و ادا شمشیری را به دست بگیری، ای پادشاه حسن، این سیاست به گونهای سختتر از آن است که بر پیر و جوانی چند وارد آید.
هوش مصنوعی: من از تو دورم و مردم در خیالشان خوشحال به نظر میرسند. ای خدا، روز خوب به این بدگمانیها چه نیازی است؟
هوش مصنوعی: هیچکس به درجهی وصل تو نرسیده، اگرنه هر لحظه برای وصالت آتش افروخته و افرادی را سوزانده است.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات میتوان با طعنهها و انتقادهای عاقلان، به شکلی آرام و دلنشین، به جلو پیش رفت. مانند کسی که در میان آتش سوزان میخوابد و با بیتوجهی به نامهربانیها، به مسیر خودش ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: در کوی تو، من به تنهایی و بدون نشانِ اندوهم باقی نماندم. آه، که چقدر باید بسوزم و چه مدت باید در خاموشی و بیزبانی بگذرانم.
هوش مصنوعی: اگر در کوچههای تو خاکی نگردد، بدنم چه فایدهای دارد؟ به خاطر همین، بعد از همه زحمتها، تنها چند استخوان را پرورش دادم.
هوش مصنوعی: بیت بیانگر حالتی است که شخصی، به خاطر عشق و محبت، تمام تلاش خود را میکند و جانش را فدای دیگری میسازد. اما در نهایت، با وجود همه فداکاریها و احساساتش، احساس یأس و ناامیدی میکند و دریغ میزند که آیا این زحمتها و احساسات به جایی میرسند یا خیر. این بینتیجه بودن تلاشها و ناکامی در عشق، موضوع اصلی این شعر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.