کسی که بوی تواش در دماغ می افتد
ز زندگانی خویشش فراغ می افتد
شدم ز زلف تو دیوانه، آه مسکینی
که این خیال کجش در دماغ می افتد
به قطره سوز دل من همی کشد زین چشم
چو شعله شعله گلی کز چراغ می افتد
نمی زید که دل سوخته ست خوردن او
بگوی اگر چه که بر کشته داغ می افتد
خبر ز داغ دلم می دهد به بوی جگر
ز خون دیده که بر جامه داغ می افتد
ز بهر سوزش مرغان به باغ من چه روم؟
که ناله می کنم آتش به باغ می افتد
من اوفتاده به پایان، نهفته پیش درش
لبش به خنده که خسرو به لاغ می افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.