با تو تا جان باشدم یاری کنم
در همه حالی وفاداری کنم
با من ار آهنگ بیزاری کنی
من ز اندوه و غمت زاری کنم
چون ز عشقت بهره ی من خواریست
نیست عیبی گر جگرخواری کنم
در سر زلفت گرفتارست دل
چون دوای آن گرفتاری کنم
سیل خونین می رود در دامنم
از دو دیده بس که خونباری کنم
ار لبت بوسی به جانی می دهد
از میان جان خریداری کنم
تا سرم باشد وفایت در دلم
حاش لله چون جفاکاری کنم
جانم از فکر جهان آمد به لب
خود نگویی یک شبی یاری کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عمر کو؟ تا وصف غم خواری کنم
یا به کام خویشتن زاری کنم
که مرادت هست تا یاری کنم
ورنه بگریزم سبکباری کنم
در ثنایش نغز گفتاری کنم
در دعایش ناله و زاری کنم
من کیم تا شاه را یاری کنم
خانه ی او را نگهداری کنم
از غم دل تا که اظهاری کنم
رو ز بی یاری به دیواری کنم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.