امین کیخا
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۳۲ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸۵:
به نظرم این لغت هوازی به معنای ناگهان بااصطلاح یک هو ! به معنای ناگهان همریشه است . بهر سو این هو در هر دو یکی است .
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۲۱ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۶:
کربشه همان کرپسه و کلپاسه است که مارمولک صحرایی است به نظرم مول در مارمولک معنای نرم میدهد . مارمولک شاید مارنرم معنا بدهد . ( مول و نول هر دو در لری و بخشهایی از مازندران به معنای نرم هستند ، نرم و نیلیک ، نرم و نرم معنا میدهد . کلبچه که در خوزستان بکار میرود که به بستن اسیر گفته میشود باید از کربشه ی عربی باشد که بستن دست ستوران بوده است و فارسی نیست .
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۱۲ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۶۲:
این لغت غشاک به معنای بوی گند باید با غساق که در قران به معنای خوراکی جهنمی بدبو است همریشه باشد . چون غوشا به معنای سرگین است شاید غشاک از فارسی در عربی رفته باشد. .
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۰۶ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۶۰:
ریم و ستیم با هم یعنی چرک و خون اینجا ستیم باید خون گیر افتاده در بافت باشد در این صورت ستیم همان hematoma در انگلیسی است . در لری خون را در بخشهای از کوهستانهای پیرامون مسجد سلیمان هین میگوییم . هیم ، هین ، hema یکی هستند.
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۵۹ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۵۳:
شاید خنور از خانور باشد و به معنای همه ی اثاث خانه هم معما بدهد لوازم خانگی را رویهمرفته بشود خنور یا خانور خواند . اگر چه همه جا با معنای ظرف و آوند خانه آمده است .
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۵۰ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴۵:
لوش و لای و لرد هر سه یک بخش PiE دارند که در زبانهای هندی اروپایی هست و لغت delete از دوبخش de + lete تشکیل شده و آشکارا بخش دوم لغت با این سه لغت فارسی همریشه است .
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۳۴ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۷:
زغند اگر چه به فغند به نظر نمیاید یک واژه باشند اما یک معنا میدهند .
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۳۲ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۵:
درواخ به معنای نقاهت است . دروا هم دو معنا دارد یکی همین درواخ به همین معنای سالم که در درست ودروا دیده میشود ( درست ودرمان به نظرم نادرست است ) دیگری دروا که معنای معلق میدهد .
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۲۸ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۲:
کودک به معنای کوچک و کوتک و کوتاه است و لغت کک kok هم معنای کوچک میدهد .
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۲۶ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۲۹:
مغزیدن : زمان هرز دادن است . not to be worthwhile
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۱۸ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۲۷:
کلج kalaj در لری به معنای سرسخت و مقاوم است . البته ربطی به کلخج ندارد ولی بیم فراموش شدنش باعث شد که اینجا برای دانایان بگذارمش .
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۱۲ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۲۶:
تلاج در فارسی به معنای سر و صدا است ولی همین لغت در عربی از ریشه ی ل ج ج ثلاثی است معنای لج کردن با سر سختی است .
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۲۵:
داسگاله یا داسغاله داس کوچک است ، بزغاله و جزغاله هم بترتیب بز کوچک و چربی کوچک هستند در لری بختیاری چز چربی دنبه است . درغاله گویا از درغ است یعنی بند و درغاله باید به معنای در حصار و امن میباشد و غاله در انتهای آن نیست .
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۰۰ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۲۴:
درباره ی کابیله به معنای هاون به نظر من کلید حل کننده ی درک معنایش لغت کاکیله ی لری است اگر کاکیله ی لری به معنای دندان آسیا را کاگیله تصور کنیم در این صورت تبدیل گ و ب بهم در پارسی امکان پذیر است و باید کابیله همان کاکیله ی لری باشد و معنای آسیا را بدهد .
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱۹:
ترب به معنای حقه است و تروند و تربندی البته همان لغت است که رساتر است
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۴۰ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱۰:
پیشتر فکر میکردم تفنگ بخاطر ریخته گری و در قالب کردن لوله اش تفنگ نامیده شده و از این لغت تبنگ باشد ولی گویا از تف به معنای حرارت و یا صدای تیر است ( ژرفای فارسی ناصر انقطاع) . در خوزستان عربهایمان به تفنگ، تفک هم میگویند و باور دارند نامگذاری از روی صدایش بوده است .
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۵۰ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸:
این خله به معنای تیغه ی پاروی کشتیرانی است که با ان مسیر حرکت کشتی را تعیین میکردند این لغت ریشه ی واژه ی خلبان است .
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۵۶ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴:
اینکه بوزینه هم ابوزنا است هم جای تردید دارد به نظرم بوزینه هم از پوزینه یا پوزنه است که در فرهنگها به همین معنا امده است و به معنای موجود پوزه دار باید باشد .
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۳۸ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۳:
نغل اینجا همان آغل است که جای دام است . اما نغول از نی + غول را هم داریم که به معنای بسیار گود است . در خوزستان هنوز غیل یا قیل در لری و قول در دزفولی به معنای گود بکار میروند .
امین کیخا در ۳ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۲۴ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۷:
از لغت کرانه واژه ی اکراین به معنای کرانه ی دور را داریم ( از کتاب ریشه ی یابی علی نورایی ) . که نام کشور اکراین است . لغت اتریش هم به معنای کرانه ی شرقی است به آلمانی و به معنای کرانه ی شرقی سرزمین شارلمانی میباشد .