هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر از عمق غم و درد خود صحبت میکند و به نوعی درخواست از روح خود دارد که از قید جسم رها شود. او از بیپایانی غم سخن میگوید و به سرگردانیاش اشاره میکند. به نوعی، احساس میشود که این غم چنان سنگین است که جان او به لب رسیده و نیاز به رهایی از این وضعیت دارد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر از عمق غم و درد خود صحبت میکند و به نوعی درخواست از روح خود دارد که از قید جسم رها شود. او از بیپایانی غم سخن میگوید و به سرگردانیاش اشاره میکند. به نوعی، احساس میشود که این غم چنان سنگین است که جان او به لب رسیده و نیاز به رهایی از این وضعیت دارد.
هوش مصنوعی: با توجه به اینکه این غم بیپایان وجود ندارد، اکنون زمان آن است که جانم را از این بار سنگین رها کنم و آرامش را پیدا کنم.
هوش مصنوعی: ای جانم که به پایان رسیده، از این جسم رها شو، انگار که منِ سرگشته را نمیبینی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پرسیدم ازو واسطهٔ هجران را
گفتا سببی هست بگویم آن را
من چشم توام اگر نبینی چه عجب
من جان توام کسی نبیند جان را
گر آب زنی بدیده آن میدان را
روبی بمژه درگه آن سلطان را
صد جان بدهی برشوه آن دربان را
گوید که خطر نباشد آنجا جان را
چون دردِ تو چاره ساز آمد جان را
دردِ تو بس است این دلِ بیدرمان را
چون از سرِ فضل، ره نمایی همه را
راهی بنما اینهمه سرگردان را
آن کس که بنا نهاد این ایوان را
و این طاق روان گنبد گردان را
انگشت شکر در دهن کس ننهاد
تا باز نکرد زهر قاتل آن را
آن لعل سخن که جان دهد مرجان را
بیرنگ چه رنگ بخشد او مرجان را
مایه بخشد مشعلهٔ ایمان را
بسیار بگفتیم و نگفتیم آن را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.