گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

پرسیدم ازو واسطهٔ هجران را

گفتا سببی هست بگویم آن را

من چشم توام اگر نبینی چه عجب

من جان توام کسی نبیند جان را

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ابوسعید ابوالخیر
عین‌القضات همدانی

گر آب زنی بدیده آن میدان را

روبی بمژه درگه آن سلطان را

صد جان بدهی برشوه آن دربان را

گوید که خطر نباشد آنجا جان را

عطار

چون دردِ تو چاره ساز آمد جان را

دردِ تو بس است این دلِ بیدرمان را

چون از سرِ فضل، ره نمایی همه را

راهی بنما اینهمه سرگردان را

اوحدالدین کرمانی

آن کس که بنا نهاد این ایوان را

و این طاق روان گنبد گردان را

انگشت شکر در دهن کس ننهاد

تا باز نکرد زهر قاتل آن را

مولانا

آن لعل سخن که جان دهد مرجان را

بی‌رنگ چه رنگ بخشد او مرجان را

مایه بخشد مشعلهٔ ایمان را

بسیار بگفتیم و نگفتیم آن را

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه