گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
 
 
مهستی گنجوی

آن بت که رخش رشک گل و یاسمن است

وز غمزهٔ شوخ فتنهٔ مرد و زن است

دیدم به رهش ز لطف چون آب روان

آن آب روان هنوز در چشم من است

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مهستی گنجوی
مولانا

از عهد مگو که او نه بر پای من است

چون زلف تو عهد من شکن در شکن است

زان بند شکن مگو که اندر لب تست

یا زان آتش که از لبت در دهن است

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مجد همگر

برخیز و بده باده چه جای سخن است

کامشب دهن تنگ تو روزی من است

ما را چو رخ خویش می گلگون ده

کاین توبه من چو زلف تو پرشکن است

ابن یمین

سید پسرا روی تو ماه ختن است

بالات براستی چو سرو چمن است

گر پسته شیرین تو خندان نشدی

معلوم کجا شدی که هیچت دهن است

شاه نعمت‌الله ولی

نقشی به خیال بسته کاین علم منست

وان لذت او در این زبان و دهن است

عقل ار چه بسی رفت در این راه ولی

یوسف نشناخت عارف پیر من است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه