بخش ۹ - حکایت هشت - گورخان و خواجه احمد و اتمتکین
گور خان خطائی به در سمرقند با سلطان عالم سنجر بن ملکشاه مصاف کرد و لشکر اسلام را چنان چشم زخمی افتاد که نتوان گفت و ماوراءالنهر او را مسلم شد بعد از کشتن امام مشرق حُسام الدین انار الله برهانه و وسّع علیه رضوانه.
پس گور خان بخارا را به اتمتکین داد پسر امیر بیابانی برادرزادهٔ خوارزمشاه اتسز.
و در وقت بازگشتن او را به خواجهٔ امام تاج الاسلام احمد بن عبدالعزیز سپرد که امام بخارا بود و پسر برهان تا هر چه کند با اشارت او کند و بی امر او هیچ کاری نکند و هیچ حرکت بی حضور او نکند.
و گور خان بازگشت و به برسخان باز رفت و عدل او را اندازهای نبود و نفاذ امر او را حدی نه. و الحق حقیقت پادشاهی از این دو بیش نیست.
اتمتکین چون میدان تنها یافت دست به ظلم برد و از بخارا استخراج کردن گرفت.
بخاریان تنی چند به وفد سوی برسخان رفتند و تظلم کردند.
گور خان چون بشنید نامهای نوشت سوی اتمتکین بر طریق اهل اسلام:
بسم الله الرحمن الرحیم اتمتکین بداند که میان ما اگر چه مسافت دور است رضا و سخط ما بدو نزدیک است. اتمتکین آن کند که احمد فرماید و احمد آن فرماید که محمد فرموده است و السلام.
بارها این تأمل رفته است و این تفکر کردهایم. هزار مجلد شرح این نامه است بلکه زیادت و مجملش به غایت هویدا و روشن است و محتاج شرح نیست. و من مثل این کم دیدهام.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.